محاسبه‌ی ارزش بنیادین


نسبت P/NAV

ارزش دفتری چیست؟ – محاسبه ارزش دفتری سهام در بورس

با محاسبه‌ی ارزش یا بهای خالص یک دارایی که در ترازنامه‌ی شرکت ثبت شده و و با کم کردن هزینه‌ی استهلاک انباشته از قیمت خرید یا بهای تاریخی، می‌توانیم بفهمیم که این ارزش چیست. ارزش دفتری درواقع معیاری است برای اندازه‌گیری ارزش سهام که سرمایه‌گذاران از آن استفاده می‌کنند. در این مقاله قصد داریم شما را با مفهوم این ارزش آشنا کنیم.

نحوه محاسبه‌ی ارزش دفتری چیست؟

ارزش دفتری را می‌توان به زبان ساده‌تر به این شکل تعریف کرد: «ارزش تمام دارایی‌های شرکت به جز بدهی‌هایی که دارد.». این ارزش معمولا بر مبنای هر سهم بیان می‌شود. در صورتی که مقدار حقوق صاحبان سهام شرکتی را تقسیم بر تعداد سهام کنیم، عددی که بدست می‌آید ارزش دفتری هر سهم را نشان می‌دهد.

با یک مثال این موضوع را واضح‌تر بیان می‌کنیم. تصور کنید یک دستگاه به ارزش ۱۰۰.۰۰۰.۰۰۰ برای شرکت خود خریده‌اید. همچنین برای گسترش ظرفیت تولید دستگاه نیز ۲۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان دیگر هزینه کرده‌اید. هزینه‌ی استهلاک انباشته دستگاه از آن زمان تا کنون ۵۰.۰۰۰.۰۰۰ تومان و هزینه‌ی تعمیر ایرادهای آن ۲۵.۰۰۰.۰۰۰ برآورد شده است.ارزش دفتری دستگاه ۴۵.۰۰۰.۰۰۰ تومان خواهد بود. (۵۰،۰۰۰،۰۰۰+۲۵،۰۰۰،۰۰۰) – (۱۰۰،۰۰۰،۰۰۰+۲۰،۰۰۰،۰۰۰۰) =۴۵،۰۰۰،۰۰۰ تومان

دلیل مفید بودن ارزش دفتری چیست؟

ارزش دفتری

مزیت اصلی مبنا قرار دادن این ارزش برای ارزیابی شرکت به این دلیل است که در محاسبه‌ی آن هیچگونه استنباط شخصی دخیل نمی‌شود.

هزینه‌ی خرید هنگامی که یک دارایی را خریداری می‌کنید، برای ثبت ارزش دارایی وارد ترازنامه می‌شود. آن دارایی با گذشت زمان مورد استفاده قرار می‌گیرد و هزینه‌ی استهلاک به تدریج ارزشی که در ترازنامه ثبت شده است را کاهش می‌دهد.

افت واقعی ارزش دارایی در طول زمان معمولا توسط روش‌های محاسبه استهلاک نشان داده نمی‌شوند. با این وجود، می‌توان دیدگاه نسبتا دقیقی با این تخمین از ارزش فعلی دارایی بدست آورد. سرمایه‌گذاران به رقم این ارزش در صورتی که معاملات سهامشان را بر مبنای ارزش شرکتی انجام دهند، توجه زیادی می‌کنند. در صورتی که ارزش سهام از مبلغ ارزش دفتری آن کمتر باشد، سرمایه‌گذاران معمولا خرید این دارایی را به چشم یک فرصت می‌بینند.

اگر ارزش دارایی با دست‌کاری، رقم بالاتری در ترازنامه ثبت شده باشد، مبلغ ارز آن قابل توجیه است و قیمت سهام معامله نشان داده نمی‌شود.

ایرادهای ارزش دفتری چیست؟

از مشکلات عمده‌ی ارزش دفتری، نشان ندادن درست ارزش دارایی‌های نامشهود مانند حقوق مالکیت معنوی است.

ارزش دفتری شرکت‌هایی که ماشین آلات یا ابزارهای مالی زیادی دارند، بالا است. در مقابل، این ارزش شرکت‌های معاملاتی، خدماتی یا طراحی، کم یا ناچیز است. افرادی که در آن کار می‌کنند و تجهیزات این شرکت‌ها، سرمایه‌ی شرکت است و بهای زیادی برایشان ندارد.

برای ارزیابی گروه دوم، استفاده از این روش خیلی مفید نیست. با این حال برای گروه اول، بسیاری از سرمایه‌گذاران از این معیار مهم استفاده می‌کنند. می‌توان از این ارزش برای حل این مشکل، به صورت معیاری مقایسه‌ای در یک صنعت مشخص، استفاده کرد. به عنوان مثال اگر در یک شرکت فناوری نسبت قیمت به این ارزش بسیار پایین‌تر از شرکتی دیگر باشد، این معامله ممکن است سوآور و زیر قیمت به نظر رسد.

همچنین در نمونه‌های مشابه این امکان هست که ارز دفتری شرکتی که به دارایی‌هایش به شدت وابسته است، نسبت به یک شرکت نکنولوژ محور کمتر باشد.

اگر در آن شرکت نسبت قیمت به ارزش دفتری، از سایر شرکت‌های موجود در همان صنعت بیشتر باشد، احتمالا از ارزش واقعی آن بیشتر قیمت گذاری شده باشد. ایراد دیگر این ارزش، به روز نبودن ارزش دارایی‌های شرکت در ترازنامه است. ممکن است در زمان محاسبه، قیمت دارایی‌ها افزایش چشم گیری پیدا کرده باشد.

کلام آخر

از منظر ارزیابی، ارزش دفتری معیاری مهمی محصوب می‌شود. از آن برای تعیین ارزش یک شرکت و همچنین بررسی بالاتر یا پایین‌تر بودن قیمت سهام آن از ارزش واقعی‌اش، مورد استفاده قرار می‌گیرد. باید همه‌ی گزارش‌های مالی در زمان ارزیابی، به دقت مطالعه شوند و گزینه‌هایی مانند بدهی‌ها و ماهیت دارایی، سودآوری شرکت در حال حاضر و … مورد بررسی قرار گیرد.

چگونگی محاسبه ی بازدهی سبد اختصاصی و بازدهی سبدگردان

به منظور ارائه ی روشی که بتوان از طریق آن بازدهی سبدهای اختصاصی و همچنین عملکرد سبدگردان را ارزیابی نمود، از دو فرمول شناخت هشده جهانی تحت عناوین )الف)نرخ بازدهی پول وزنی( MWRR) و ب) نرخ بازدهی زمان وزنی(TWRR) ، استفاده میشود که در این پیوست چگونگی محاسبه ی این دو روش تشریح میشود. نرخ بازدهی پول وزنی(MWRR )برای هر سبد اختصاصی محاسبه میشود و به گونهای طراحی شده تا بیانگر بازدهی هر سبد اختصاصی تحت مدیریت سبدگردان باشد. نرخ بازدهی زمان وزنی(TWRR )بیانگر بازدهی کل تمامی داراییهای تحت مدیریت سبدگردان است و نشان میدهد که سبدگردان به طور متوسط تا چه حد در مدیریت سبدهای اختصاصی تحت مدیریت خود، موفق به کسب بازدهی برای سرمایه گذاران شده است. به عبارت دیگر سرمایه گذاران با توجه به بازدهی سبدگردان، میتوانند عملکرد سبدگردان را ارزیابی نموده و در مورد سپردن مدیریت دارایی خود به سبدگردان تصمیم گیری کنند. سبدگردان، بازدهی سبد اختصاصی را به صاحب سبد(سرمایهگذار) مربوطه گزارش میکند، در حالیکه موظف است بازدهی سبدگردان را جهت اطالع عموم درتارنمای خود منتشر کند.

۲ – روش محاسبه بازدهی سبد اختصاصی

برای محاسبه بازدهی هر سبد اختصاصی از رابطۀ زیر استفاده میشود:

۳ – روش محاسبهی بازدهی سبدگردان :

ابتدا کل دورۀ مورد نظر براساس تاریخ وقوع جریانهای نقدی )افزایش سرمایه یا برداشت سرمایهگذار( و تاریخ انعقاد قرارداد جدید سبدگردانی یا تاریخ خاتمه یک قرارداد سبدگردانی به زیر دورههای متعدد تقسیم میشود. بنابراین اگرجریان ورودی و خروجی در n تاریخ مختلف در طول دورۀ موردنظر، به وقوع بپیوندند، در نتیجه کل دوره به ۱ + nزیر دوره تقسیم میشود که در آن زیر دورۀ اول از ابتدای دورۀ مورد نظر شروع شده و تا تاریخ وقوع اولین جریان نقدی ادامه مییابد و زیر دورۀ دوم از تاریخ وقوع جریان نقدی اول شروع شده و تا تاریخ جریان نقدی دوم ادامه مییابد و به همین ترتیب جریان نقدی دورۀ آخر از تاریخ وقوع آخرین جریان نقدی شروع شده و تا پایان دورۀ مورد نظر ادامه مییابد. برای مثال به نمودار زیر توجه شود:

۵ چگونگی محاسبه ی ارزش دارایی های سبداختصاصی :

در محاسبه ی نرخ بازدهی سبداختصاصی و نرخ بازدهی سبدگردان به شرح این پیوست، الزم است ارزش سبد یا سبدهای اختصاصی در ابتدا و انتهای هر دورە یمورد نظر محاسبه گردد. ارزش سبد یا سبدهای اختصاصی باید مطابق دستورالعمل نحوه ی تعیین قیمت خرید و فروش اوراق بهادار در صندوقهای سرمایه گذاری، محاسبه گردد و در اجرای این دستورالعمل نکات زیر در نظر گرفته شوند:

۵ – ۱ – ارزش اوراق بهادار سبداختصاصی براساس قیمت فروش اوراق بهادار موضوع دستورالعمل» نحوەی تعیین قیمت خرید و فروش اوراق بهادار صندوقهای سرمایه‌گذاری« محاسبه شود.

۵ – ۲ – سبدگردان نباید قیمت اوراق بهادار سبداختصاصی را براساس آنچه در دستورالعمل یادشده پیش‌بینی شده است، تعدیل نماید.

۵ – ۳ – در صورتیکه بخشی از آورده ی مشتری را ورقه ی بهاداری تشکیل دهد که در زمان عقد قرارداد، نماد معامالتی آن بسته باشد، ارزش آن ورقه ی بهادار در محاسبات این پیوست صفر در نظر گرفته میشود. هر زمان نماد معامالتی ورقه ی بهادار یادشده بازگشایی شود، ارزش آن براساس قیمت پایانی روز بازگشایی نماد محاسبه شده و به عنوان آورده یجدید سرمایه‌گذار در همان روز بازگشایی در نظر گرفته میشود

نسبت P/NAV در بورس چیست؟

نسبت P/NAV در بورس چیست؟

بارها و بارها گفتیم که یکی از محاسبه‌ی ارزش بنیادین اصلی ترین شرط ها برای موفق شدن در بازار سرمایه، آموختن و شناخت دقیق مفاهیم و اصطلاحات آن است. اگر جزء فعالان بازار سرمایه هستید، با شناخت و تسلط بر اصطلاحات و مفاهیم موجود در بورس و با بکارگیری آن ها در جهت درست، تبدیل به یکی از برندگان این بازار خواهید شد. در حالت کلی در بازار سرمایه سه نوع تحلیل داریم:

۱. تحلیل بنیادی
۲. تحلیل تکنیکال
۳. تحلیل از روش تابلوخوانی

در مقاله های قبل به واژه NAV و نسبت های P/B و P/S و P/E پرداختیم که در تحلیل بنیادی کاربردهای زیادی دارد. محاسبه ی NAV شرکت ها اساس و روش اصلی تحلیل بنیادی است؛ اما یکی از اصطلاحات و مفاهیم رایج در بازار سرمایه نسبت P/NAV است که در تحلیل بنیادی کاربرد دارد. در این مقاله سعی داریم به نسبت P/NAV و کاربردهای آن بپردازیم. پس با ما همراه باشید.

مفهوم نسبت P/NAV چیست؟

نسبت P/NAV از دو واژه Price به معنای قیمت یا ارزش بازار و NAV یا Net Asset Value به معنای خالص ارزش دارایی یا ارزش واقعی تشکیل شده است؛ در واقع نسبت P/NAV نشان دهنده نسبت قیمت هر سهم به خالص ارزش دارایی یا ارزش واقعی هر سهم میباشد.

مختصر و مفید با NAV

یکی از مهمترین مباحث در تحلیل بنیادی شرکت ها و نمادهای بورسی، بحث ارزش گذاری و ارزش ذاتی آن ها است. هدف اصلی تحلیل گران از تحلیل بنیادی کشف ارزش ذاتی و واقعی سهم است که بتوان این عدد کشف شده را با قیمت فعلی سهم مقایسه نمود و مورد بررسی قرار داد و در نتیجه، با توجه به این مقایسه، سرمایه گذار می تواند برای خرید یا فروش سهم تصمیمات لازم را اتخاذ کند. پس مفهوم NAV شرکت ها را میتوان این طور تعریف کرد که به خالص ارزش دارایی شرکت ها یا ارزش واقعی آن ها، NAV گفته میشود.

نکته ای مهم در رابطه با NAV

باید به این نکته ی مهم توجه داشت که در ارزش گذاری شرکت ها، برای شرکت هایی مانند فولاد مبارکه اصفهان و یا ایران خودرو و شرکت های پتروشیمی که فعالیت های تولیدی و یا خدماتی دارند، از اصطلاح ارزش ذاتی سهام استفاده میشود اما برای ارزش گذاری شرکت ها و یا صندوق هایی که اساس فعالیت آنها مبتنی و منطبق بر سرمایه گذاری است، اصطلاح NAV و یا خالص ارزش دارایی مطرح می باشد.

نسبت P/NAV

همانطور که گفته شد، نسبت P/NAV نسبتی کاربردی در تحلیل بنیادی است. این نسبت که اغلب به صورت درصد ارائه میشود، درصد تفاوت ارزش ذاتی یا خالص ارزش دارایی با قیمت بازار یا قیمت پایانی هر سهم محاسبه‌ی ارزش بنیادین را نشان میدهد. لازم به ذکر است که میتوانید قیمت پایانی یا قیمت بازار مربوط به هر سهم را از تابلوی معامله سهم مورد نظر از سایت Tsetmc.com دریافت کنید. همچنین داده ها و اطلاعات لازم برای محاسبه NAV شرکتها را از سایت شرکت مربوطه و یا از سامانه کدال به محاسبه‌ی ارزش بنیادین نشانی Codal.ir دریافت نمائید.

نسبت P/NAV

نسبت P/NAV

سه حالت بین ارزش ذاتی و قیمت بازار هر سهم وجود دارد:

۱. اگر P/NAV هر شرکت معادل %۱۰۰ باشد، یعنی ارزش ذاتی با قیمت بازار آن سهم برابر است.
۲. اگر P/NAV هر شرکت کمتر از %۱۰۰ باشد، یعنی ارزش ذاتی بیشتر از قیمت بازار یا قیمت پایانی آن سهم است.
۳. اگر P/NAV هر شرکت بیشتر از %۱۰۰ باشد، یعنی ارزش ذاتی کمتر از قیمت بازار یا قیمت پایانی آن سهم است.

در حالت کلی از دید بنیادی، هر چه درصد P/NAV شرکتی بیشتر باشد، سهام آن شرکت پر ریسک تر بوده و به طبع سرمایه گذاری در چنین شرکتی ریسک بالائی دارد. همچنین از دید بنیادی، هر چه درصد P/NAV شرکتی کمتر باشد، سهام آن شرکت کم ریسک تر بوده و به طبع سرمایه گذاری در چنین شرکتی ریسک کمتر و نتیجه مطلوب تری دارد.

برای مثال سهام شرکت بانک آینده با نماد وآیند را بررسی میکنیم. طبق اطلاعات به روز شده از این شرکت، با محاسبه NAV آن به عدد ۸۰۰۰ تومان رسیدیم؛ به عبارتی دیگر، ارزش ذاتی و واقعی هر سهم از این شرکت در حال حاضر ۸۰۰۰ تومان است. در حالی که هم اکنون در تابلوی معاملات با قیمتی نزدیک به ۳۰۰۰ تومان در حال معامله می باشد. پس نسبت P/NAV این شرکت برابر با ۳/۸ یا %۳۷.۵ است که نسبتی خوب و معقول جهت سرمایه گذاری است.

در رابطه با سیو سود چیزی نمیدونی؟ » سیو سود در بورس چیست؟

نتیجه گیری

خب دوستان، باز هم سعی کردیم تا مطلب جدید از سری مفاهیم و اصطلاحات رایج در بازار سرمایه و تحلیل بنیادی بیاموزیم. امیدواریم که این مطلب هم مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد. همچنین خوشحال میشویم که دیدگاه تان را درمورد مقاله های آموزشی و سایر محتوای سایت با ما به اشتراک بگذارید. آموختن و یادگیری اصطلاحات، مفاهیم و تکنیک های بازار سرمایه پیشنهاد ما به شماست. همواره موفق و پر سود باشید.

سوالات متداول در رابطه با نسبت P/NAV

این نسبت که اغلب به صورت درصد ارائه میشود، درصد تفاوت ارزش ذاتی یا خالص ارزش دارایی با قیمت بازار یا قیمت پایانی هر سهم را نشان میدهد.

برای ارزش‌گذاری شرکت‌ها و صندوق هایی که اساس فعالیت اونها سرمایه گذاریه، از اصطلاح NAV و یا خالص ارزش دارایی استفاده میشود.

برای اینکه سرمایه‌گذاری کم ریسک با بازده نسبتا خوب داشته باشید، شرکتهایی با نسبت P/NAV زیر %۱۰۰ مناسب است.

مدیریت مالی

نویسنده : حمیدرضا عبداللهی نیسیانی واژه‌ی Fundamental در لغت به امور اساسی و بنیادی و Analysis هم به تجزیه و ‌تحلیل و موشکافی چیزی اطلاق می‌شود.

[۱] به این ترتیب معنای عبارت Fundamental Analysis، تحلیل بنیادی، یکی از اصطلاحات علم مدیریت است.

[۲] تحلیل بنیادی در اصطلاح علم مدیریت به تحلیلی گفته می‌شود که با ارزیابی اطلاعات موجود در صورت‌های مالی،

[۳] گزارش‌های مربوط به صنعت و عوامل اقتصادی و با بررسی چشم‌انداز فعالیت‌های شرکت به تعیین ارزش واقعی (ذاتی) محاسبه‌ی ارزش بنیادین سهام

[۴] و بازده سهام می‌پردازد.

[۵] البته چنین تحلیلی را می‌توان برای تخمین ارز یک کشور یا یک محصول مشخص مانند نفت تعمیم داد؛ اما کاربرد اصلی آن در بازار سهام است. اگر چه بشر از قرن‌ها قبل با مقوله‌ی سرمایه‌گذاری سر و کار داشته، ولی تفکر در انتخاب سرمایه‌گذاری در سهام شرکت‌ها از میان شرکت‌های رقیب با استفاده از تحلیل بنیادی، از اواسط قرن نوزدهم قابل پیگیری است.

[۶] تحلیل‌گران بنیادی به‌دنبال آن هستند که تغییرات قیمت آتی (آینده) سهام را با بررسی عامل‌هایی که بر روی قیمت سهام تأثیر دارند پیش‌بینی نمایند.

[۷] کاربرد سهام در تحلیل‌بنیادی ارزش سهم از دیدگاه‌های مختلفی قابل محاسبه و بررسی است، دو مورد مهم از این دیدگاه‌ها که در تحلیل بنیادی کاربرد دارد، ارزش بازار سهم و ارزش ذاتی سهم است: ارزش بازار؛ ارزش بازاری سهم، ارزش معامله و خرید ‌و‌ فروش آن سهم در بازار است. یعنی همان ارزشی که معامله‌گران، روزانه با آن سر و کار دارند. ارزش ذاتی؛ ارزش ذاتی، ارزش واقعی و اقتصادی هر سهم است. از این ارزش برای توجیه اقتصادی بودن و به‌صرفه بودن یک سرمایه‌گذاری استفاده می‌شود.

[۸] در تحلیل بنیادی هدف اصلی به‌دست آوردن همین ارزش ذاتی سهام است.

[۹] با به‌دست آوردن ارزش ذاتی سهام به‌کمک تحلیل بنیادی و مقایسه‌ی آن با ارزش بازار می‌توان به نتایج زیر رسید: الف – اگر ارزش بازار، کمتر از ارزش ذاتی سهام باشد، خرید سهم، اقتصادی و به‌صرفه است و یا در صورتی که سهم را از قبل در اختیار داشته‌ایم نگهداری آن به‌صرفه است. ب – اگر ارزش بازار، بیشتر از ارزش ذاتی باشد، سهام باید فروخته شود. ج – اگر ارزش بازار و ارزش ذاتی باهم برابر باشند، نشان‌دهنده‌ی تعادل است. در آن صورت سهام (و یا سایر دارایی‌ها) به‌طور صحیح قیمت‌گذاری شده است.

[۱۰] عوامل موثر بر ارزش ذاتی سهام

[۱۱] برای به‌دست آوردن ارزش ذاتی در تحلیل بنیادی، باید همه‌ی عواملی که بر روی سهام شرکت تأثیرگذار هستند، مورد بررسی قرار گیرند. در تحلیل بنیادی سه بخش به صورت پایه‌ای و اساسی مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند:

تحلیل اقتصاد و بازار؛ بازار سهام، قسمت و بخش مهمی از اقتصاد است و رابطه‌ی تنگاتنگی بین شرایط اقتصادی و بازار سهام وجود دارد. اگر شرایط اقتصادی (مانند چرخه‌های تجاری، سیاست‌های مالی، بحران‌ها و …)، نا‌مناسب باشد، عملکرد بیشتر شرکت‌ها و در نتیجه بازار سهام، ضعیف خواهد بود و برعکس، اگر شرایط اقتصادی خوب باشد، عملکرد بازار سهام نیز خوب خواهد بود. برای بررسی وضعیت اقتصادی، باید شاخص‌های اقتصادی را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. بهترین منبع برای بررسی شاخص‌های اقتصادی، تحقیقات اقتصادی است که توسط مؤسسات و پژوهشکده‌های معتبر انجام می‌گیرد. همان‌طور که گفته شد بازار سهام و اقتصاد، رابطه‌ی نزدیکی باهم دارند؛ ولی بررسی‌ها و تحقیقات نشان داده که قیمت‌های سهام، دائما قبل از اقتصاد تغییر می‌کنند. به‌عنوان مثال، قبل از به‌وجود آمدن یک رکود اقتصادی، با کاهش قیمت‌ها در بازار سهام مواجه می‌شویم. بازار می‌تواند هم منعکس‌کننده‌ی علائم منفی (مثل رکود اقتصادی) و هم پیش‌بینی‌کننده‌ی رونق اقتصادی باشد؛ با این‌حال باید توجه داشت که توانایی بازار، برای پیش‌بینی رونق اقتصادی، بهتر از توانایی آن برای پیش‌بینی بحران‌های اقتصادی است. پس با توجه به تحلیل بازار، می‌توان، زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری در سهام شرکت‌ها را انتخاب کرد و با کمک این تحلیل، زمان رونق‌ها و رکود‌های بازار را نیز مورد شناسایی قرار داد؛ تا در دام رکودهای اقتصادی نیفتیم و از فرصت‌ رونق‌های اقتصادی استفاده کنیم.

تحلیل صنعت؛ دومین مرحله در تحلیل بنیادی، تجزیه و تحلیل صنعت است. پس از بررسی و تحلیل بازار و اقتصاد و رسیدن به این نکته که آیا بازار برای سرمایه‌گذاری جذّاب است یا خیر، بایستی تحلیل و بررسی در مورد صنایعی انجام داد که فرصت‌های مناسب در آینده برای آنها وجود دارد. از طریق این تجزیه و تحلیل درمی‌یابیم که چه صنایعی ارزش سرمایه‌گذاری دارند. برای بررسی عملکرد صنعت (مثل نوع صنعت، ثبات صنعت، شرایط رقابتی موجود در صنعت و …)، می‌توان آنها را در دوره‌های زمانی مختلف، باهم مقایسه کرد. برای تجزیه و تحلیل صنعت، صنایع را با توجه به ویژگی‌ها و تولیدات آنها به گروه‌های مختلف، تقسیم‌بندی می‌کنند؛ تا مقایسه و بررسی صنایع برای تحلیل، ساده شود. به‌عنوان مثال می‌توان گروه‌های صنایع را به تجهیزات تجاری و کامپیوتری، خدمات، تجهیزات نفتی، هوا و فضا، مواد شیمیایی، نساجی، کشاورزی و … تقسیم کرد. یکی از روش‌های مطلوب برای تحلیل صنعت، بررسی چرخه‌ی عمر صنعت است. در چرخه‌ی عمر صنعت، عمر صنایع را به چند دوره تقسیم می‌کنند و تحلیل‌گران با توجه به اینکه صنعت در چه دوره‌ای از چرخه‌ی عمر خود است، تصمیم‌گیری‌های لازم را انجام می‌هند تا به صنعت مورد نظر و مطلوب برسند.

تحلیل شرکت؛ پس از مشخص کردن زمان مناسب برای سرمایه‌گذاری (با استفاده از تحلیل اقتصاد و بازار) و مشخص کردن صنایع با آینده‌ی روشن و خوب، تحلیل‌گر باید در صنعت مطلوب به‌دنبال یافتن شرکت مطلوب باشد. با کمک تحلیل شرکت است که امکان یافتن شرکت مطلوب فراهم می‌شود. در تحلیل شرکت بیشتر به جنبه‌ی درآمدی و سودآوری شرکت و همچنین افزایش قیمت سهام شرکت توجه می‌شود. بنابراین تحلیل‌گران با توجه به صورت‌های مالی شرکت،‌ به‌دنبال جمع‌آوری اطلاعات در مورد شرایط شرکت (مانند درآمدها، سوددهی، قدرت محاسبه‌ی ارزش بنیادین مالی، محصولات، مدیریت، روابط نیروی کار و …) هستند. علاوه‌بر جمع‌آوری اطلاعات در مورد درآمد و سودآوری شرکت، باید به تجزیه و تحلیل‌های رقابتی شرکت هم توجه شود. هدف از این تحلیل، بررسی نقاط قوت و ضعف درونی شرکت و همچنین بررسی فرصت ها و تهدیدات محیطی (بیرونی) است؛ که شرکت از محاسبه‌ی ارزش بنیادین آنها تأثیر می‌گیرد. تحلیل‌گر با بررسی این عوامل درونی و بیرونی، به موقعیت رقابتی شرکت در مقایسه با شرکت‌های مشابه در آن صنعت دست پیدا می‌کند.

[۱۲] فنون ارزیابی ارزش سهام در تحلیل شرکت در تحلیل بنیادی، برای ارزیابی ارزش ذاتی سهام از دو روش استفاده می‌شود:

۱٫ مدل‌های تنزیل جریان نقدی؛ در محاسبه‌ی ارزش بنیادین این روش، با محاسبه‌ی ارزش فعلی جریانات نقدی آتی (آینده) حاصل از سهام، ارزش سهام شرکت تعیین می‌شود. به‌عبارت دیگر در این روش، محاسبه می‌شود که یک سهم در آینده چقدر عایدی دارد؛ سپس ارزش این عایدات را به زمان حال بر‌می‌گردانند.

۲٫ شیوه‌های ارزیابی نسبی؛ در این روش از نسبت‌های مالی مانند P/E استفاده می‌شود. E عایدی هر سهم برای سهام‌داران و Pقیمت هر سهم است. این نسبت‌ها منعکس‌کننده‌ی وضعیت صورت‌های مالی شرکت است. این نسبت‌ها در شرکت‌های مختلف باهم مقایسه شده و شرکتی که دارای نسبت‌های مطلوب‌تر است، برای سرمایه‌گذاری انتخاب می‌شود.

[۱۳] با توجه به این فنون در تحلیل بنیادی، ارزش ذاتی سهم مشخص می‌شود و با مقایسه‌ی آن، با ارزش بازار می‌توان به‌طور صحیح تصمیم‌گیری کرد. این نکته قابل ذکر است که تحلیل بنیادی به دو شکل انجام می‌شود: بالا به پایین و پایین به بالا. در تحلیل بالا به پایین، ابتدا اقتصاد و بازار، سپس صنعت و در نهایت شرکت، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرند. در تحلیل پایین به بالا، ابتدا شرکت، پس از آن صنعت و در نهایت، اقتصاد و بازار مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرند.

[۱۴] تحلیل‌گر با توجه به اهداف تحلیل خود، هریک از این روش‌ها را انتخاب می‌کند. مشکلات استفاده از تحلیل بنیادی همان‌‌طور که در مطالب بالا اشاره شد با تحلیل بنیادی، یک بررسی کلی و همه‌جانبه در مورد شرکت صورت می‌گیرد تا به ارزش واقعی شرکت (سهام شرکت) برسند. البته این بررسی دقیق و همه‌جانبه اشکالاتی را برای این روش به‌وجود می‌آورد:

۱٫ حجم اطلاعات بنیادی، اغلب به‌قدری زیاد است که تحلیل آن، نیاز به نیروی انسانی بالایی دارد.

۲٫ برای انجام تحلیل بنیادی، به تخصص‌های متعدد نیاز است.

۳٫ اگر حتی نیروی انسانی زیادی با تخصص‌های متنوع و متعدد وجود داشته باشد، باز‌هم در معاملات درون‌روزی

[۱۵] زمان کافی برای تحلیل بنیادی وجود نخواهد ‌داشت. ۴٫ در کوتاه‌مدت عوامل بنیادی یا تغییری ندارند یا تغییر آن‌ها محسوس نیست (مثل به‌وجود آمدن یک بحران اقتصادی یا افزایش سود‌دهی شرکت)؛ بنابر‌این با کمک عوامل بنیادی، نمی‌توان به‌صورت روزانه خرید‌ و‌ فروش کرد.

[۱۶] همان‌طور که گفته‌شد تحلیل بنیادی روشی بسیار تخصصی و وقت‌گیر است. امّا تصمیم‌گیری‌های حاصل از این روش، قابل اعتماد است؛ کاربرد‌های فراوانی در سرمایه‌گذاری و مدیریت مالی دارد. چون این روش، همه‌ی ابعاد اقتصادی و مالی را در نظر می‌گیرد، در تصمیم‌گیری‌های کلان شرکت‌ها نیز کاربردهای فراوانی دارد و تحلیل‌گران زیادی در سطح جهان به آن مشغول هستند.

[۱] . لایتو، جان؛ فرهنگ ریشه‌شناسی انگلیسی، حمید کاشانیان، تهران، فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص۵۳و۵۳۶ و آریان‌پور کاشانی، منوچهر؛ فرهنگ انگلیسی فارسی پیشرو آریان‌پور کاشانی، تهران، جهان‌رایانه امین، ۱۳۸۴، ج۱، ص۱۸۸ و ج۳، ص۲۴۴۷ و طیار، خسرو؛ فرهنگ طیار انگلیسی-فارسی، تهران، آیین، ۱۳۸۷، چاپ اول، ج۱، ص۹۹و۱۱۵۲٫ [۲] . راعی، رضا و تلنگی، احمد؛ مدیریت سرمایه‌گذاری پیشرفته، تهران، سمت، ۱۳۸۷، چاپ دوم، ص۱۰۲٫ [۳] . صورتهای مالی، گزارش‌های رسمی درباره‌ی اطلاعات مالی یک واحد تجاری است. [۴] . سرمایه هر شرکت سهامی، به قسمت‌های مساوی تقسیم می‌شود که به هر یک از این قسمت‌ها، یک سهم گفته می‌شود. [۵] . بریلی، ریچارد؛ خطر و بازده، حسین عبده تبریزی، عبدا… کوثری، تهران، پیشبرد، ۱۳۷۷، چاپ اول، ص۱۳ و راعی، رضا؛ پیشین. [۶] . رایلی، فرانک؛ تجزیه و تحلیل سرمایه‌گذاری و مدیریت سبد اوراق بهادار، غلامرضا اسلامی بیدگلی و همکاران، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص‌الف. [۷] . راعی، رضا و تلنگی، احمد؛ پیشین. [۸] . نوو، ریموندپی؛ مدیریت مالی، علی جهانخانی و علی پارساییان، تهران، سمت، ۱۳۸۶، چاپ یازدهم، ج۲، ص۲۷۶و۲۷۷٫ [۹] . جونز، چارلز پی؛ مدیریت سرمایه‌گذاری، رضا تهرانی و عسگر نوربخش، تهران، نگاه دانش، ۱۳۸۷، چاپ چهام، ص۱۹۶٫ [۱۰] . راعی، رضا و تلنگی، احمد؛ پیشین و جونز، چارلز پی؛ پیشین. [۱۱] . جونز، چارلز پی؛ پیشین، ص۳۲۹، ۳۳۰، ۳۶۵-۳۵۳ و ۳۸۰-۳۷۷٫ [۱۲] . رایلی، فرانک کی؛ پیشین، ص۱۷۹ و ۱۸۰٫ [۱۳] . راعی، رضا و تلنگی، احمد؛ پیشین، ص۱۰۳٫ [۱۴] . همان، ص۱۷۷٫ [۱۵] . معاملاتی که به‌صورت روزانه انجام می‌شود (در یک روز چند‌بار خرید و فروش انجام می‌شود). [۱۶] . بریلی، ریچارد؛ پیشین، ص۳۴ تا۵۴٫ [۱۷] . جمشیدی، ابوالقاسم؛ بازار سرمایه اهداف انگیزه‌ها ابزار‌ها و مخاطرات، تهران، شرکت سرمایه‌گذاری توسعه‌ی صنعتی ایران، ۱۳۸۲، چاپ اول، ص۳۰ و ۳۱٫

مفهوم کلی تورم چیست؟ – آشنایی با تورم در اقتصاد

تورم به معنای افزایش سطح عمومی قیمت‌هاست. برعکس تورم، مفهوم تورم منفی است محاسبه‌ی ارزش بنیادین که باعث کاهش عمومی قیمت‌ها می‌شود. برای بررسی تورم، باید همواره این تفاوت میان این شاخص و افزایش یک گروه خاص از محصولات را درک کنیم. برای مثال، اگر به یک‌باره تمایلات مردم در خوردن سیب‌زمینی زیاد شود و در عوض کم‌تر مرغ بخورند، باعث افزایش بی‌رویه‌ی قیمت سیب‌زمینی و کاهش قیمت مرغ می‌شود. اما این اصلا به معنی تورم در سیب‌زمینی و تورم منفی در مرغ نیست؛ بلکه به معنی تغییر موقت در عرضه و تقاضاست. زمانی در جامعه تورم وجود دارد که همه‌ی کالا و خدمات در کشور افزایش قیمت پیدا کنند.

تفاوت سایر افزایش قیمت‌ها و تورم چیست؟

درک تفاوت تورم و سایر افزایش قیمت‌ها، در زمان‌های گذشته که ارزهای ملی پشتوانه‌ی طلا داشتند بهتر انجام می‌شد. در صده‌ی نوزده میلادی، به ازای واحد‌های مشخصی از پول ملی، طلا در صندوق بانک مرکزی وجود داشت. در آن شرایط با افزایش تولید طلا و کشف منابع طلا در دنیا، ارزش طلا پایین می‌آمد و دلار هم محاسبه‌ی ارزش بنیادین با آن ضعیف می‌شد؛ لذا ارزش پول ملی پایین می‌آمد و انگار تمامی اجناس گران شده ‌‌بود. در طرف دیگر ماجرا، وقتی منابع جدید طلا برای چند سال پیدا نمی‌شد و ارزش طلای جهانی بالا می‌رفت، ارزش پول ملی هم با آن بالا می‌رفت و مانند این بود که همه‌ی اجناس در کشور ارزان شده‌اند و تورم منفی داشتیم.

امروزه ارزش پول‌ کشورها دیگر ارتباط مستقیم به طلا ندارد و به همین دلیل محاسبه‌ی آن کمی پیچیده‌تر خواهد شد. اما کماکان اصول مشابهی در محاسبه‌ی آن داریم. مفهوم دقیق‌تر تورم چیست؟ تورم یک کاهش سازمان‌یافته و بنیادین در ارزش پول ملی یک کشور است که منجر به گران‌ شدن همه‌ی قیمت‌ها در آن کشور می‌شود؛ نه صرف گران شدن کالاهای خاصی که برای شما اهمیت دارند.

تورم فقط افزایش قیمت‌ها نیست!

در اندازه‌گیری تورم ممکن است فقط شاهد کاهش سطح عمومی قیمت‌ها نباشیم اما در واقع اقتصاد دچار تورم شده‌ است. شاید برایتان سوال باشد چرا در شرایط تورمی حال حاضر برخی کسب‌وکارها هنوز قیمت خود را افزایش نداده‌اند. برای این سوال جواب‌های متعددی وجود دارد که ممکن است به خاطر حاشیه سود بالا و یا سایر عوامل باشد؛ اما چیزی که در این‌جا برای بررسی انواع تورم به آن اشاره می‌کنیم کاهش کیفیت محصولات است. برخی تولید‌کنندگان و محاسبه‌ی ارزش بنیادین محاسبه‌ی ارزش بنیادین فروشندگان در شرایط تورمی به ناچار با ثابت نگه داشتن قیمت‌ها، کیفیت محصولات و خدمات خود را کاهش می‌دهند. این نوع تورم ممکن است در شاخصه‌های اقتصادی به شمار نیاید اما در اصل بیان‌گر ضعیف شدن ارزش پول ملی و در نهایت تورم است.

تفاوت کاهش کیفیت سطح زندگی و تورم چیست؟

باید توجه کنید که تورم با کاهش کیفیت سطح عمومی زندگی در یک جامعه نیز متفاوت است. تفاوت آن با کاهش سطح زندگی در جامعه چیست؟ سطح زندگی با توجه به میا‌نگین درآمد مردم و هم‌چنین قدرت خرید آن‌ها محاسبه می‌شود. ممکن است در سال‌هایی قیمت اجناس بالاتر باشد و یعنی تورم زیادی داشته محاسبه‌ی ارزش بنیادین باشیم اما در همان وضع، سطح درآمد مردم به نسبت قیمت‌ها بالا باشد و مردم سطح زندگی خوبی داشته باشند. برعکس این ماجرا نیز می‌تواند اتفاق بیافتد یعنی تورم منفی باشد ولی قدرت خرید جامعه پایین بیاید. بدترین نوع تورم، تورمی است که با کاهش قدرت خرید مردم و کاهش سطح زندگی مردم همراه باشد.

روش محاسبه‌ی تورم چیست؟

در کشورهای مختلف، مهم‌ترین شاخصه‌های تورم، شاخص‌های متنوع قیمت مصرف کننده است. این جمع‌آوری قیمت‌ها توسط گروهی از افراد صورت می‌گیرد که از طرف اداره‌ی آمار نیروی کار، از مغازه‌های مختلف دیدن می‌کنند و قیمت‌ها را جمع‌آوری می‌کنند. داده‌های جمع‌آوری شده باید دقت زیادی داشته باشند و تفاوت‌های میان ذرت کنسروی و ذرت یخ‌زده و ذرت در تهران یا ذرت در اصفهان لحاظ می‌شوند.

عامل ایجاد تورم چیست؟

میلتون فریدمن یک جمله‌ی معروف دارد:«تورم در همه‌جا و هر زمانی،‌ یک مشکل نقدینگی است.» به بیان دیگر، همواره یک پیامد منفی از سیاست‌گذاری‌های مالی و نقدینگی کلان است. قیمت‌ها افزایش می‌یابند زیرا افرادی که مسئولیت مدیریت ارزش پول ملی را دارند، دست به این اقدام می‌زنند. این یک تئوری مهم در مورد تورم است زیرا به نظر اشتباه به نظر می‌رسد! به طور قطع انتظار داریم عوامل بسیاری در تورم دخیل باشند. چین در حال ثروت‌مند شدن است و مردم چین به گوشت گاو علاقه‌مند شده‌اند، بنابراین قیمت گوشت گاو زیاد می‌شود. نابسامانی وضعیت عراق باعث افزایش قیمت نفت و در نتیجه گران شدن گازوئیل می‌شود. این تغییرات در قیمت کالاهای اساسی در سراسر اقتصاد گسترش می‌یابند. چون انجام اغلب کارهای اقتصادی نیاز به حمل‌ونقل دارد، افزایش قیمت گازوئیل می‌تواند فشار وارد کند و باعث افزایش قیمت همه‌ی اجناس و خدمات شود و در گام بعدی همه‌جا تورم را فرا می‌گیرد.

بحث فریدمن، مخصوصا در ارتباط با بحران شدید نفتی سال‌های ۱۹۷۰، این نتیجه را می‌دهد که چنین مواردی توهم‌اند. بر اساس این نظریه، بحران‌های این‌چنینی، می‌تواند افزایش قیمت کالاهای اساسی را به دنبال داشته باشد اما با مدیریت سیاست‌های مالی دلیلی برای افزایش سطح عمومی قیمت‌ها و تورم وجود ندارد. مدیریت مناسب منابع مالی، به طور ساده یعنی قیمت‌ بالای گازوئیل، با کاهش قیمت سایر چیزها جبران می‌شود. کمبود نفت، باید نفت را به نسبت سایر اقلامی که از این فراورده در آن‌ها استفاده نشده گران‌تر کند، اما دلیلی ندارد که این باعث کاهش سیستماتیک در قدرت خرید مردم با پول ملی آن‌ها شود.

یک مقاله‌ی مهم در سال ۱۹۹۷ توسط بن برنانک، مارک واتسون و مارک گارتلر بیان کرد که تلاش برای متعادل کردن قیمت‌ها در این شرایط بحرانی می‌تواند اشتباه باشد. آن‌ها نشان دادند که اگر بخواهیم با کاهش عرضه‌ی پول در جامعه ارزش پول را بالا ببریم و با تورم ناشی از افزایش قیمت نفت مبارزه کنیم، این کار باعث شتاب‌ گرفتن نابجای رکود اقتصادی در جامعه خواهد شد. در این صورت با فشار برای کاهش قیمت‌ها در جامعه، نرخ بیکاری افزایش می‌یابد و مردم مجبور‌اند در شرایط بی‌کاری کم‌تر از گذشته خرج کنند و عملا برای جبران کردن یک موقعیت بحرانی، بحرانی جدید شکل می‌گیرد. البته اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنیم، با این‌که فریدمن و برنانک نظرات متفاوتی برای مواجه با آن دارند، اما هر دو هم‌نظراند که این بحران از خاورمیانه شکل گرفته و باید بین افزایش عمومی قیمت‌ها و بی‌کاری مردم یکی را انتخاب کنند. و در هر دو حالت برای این مشکل منشا یکسانی وجود دارد که همان افزایش قیمت‌ها به صورت تورمی در مقابل بحران‌های نفتی است.

شاخص‌های متفاوت تورم چیست؟

نمایندگی‌های دولتی متفاوت، شاخص‌های قیمتی متنوع زیادی را تهیه می‌کنند. در حالت عمده، این شاخص‌ها همگی روندهای در مقیاس بالا را نشان می‌دهند. تورم در سال‌های اخیر در ایران بسیار افزایش داشته،‌ با این حال روند افزایش قیمت‌ها، یکنواخت نبوده؛ برای مثال بسیاری از فناوری‌های قدیمی در حوزه‌ی الکترونیک،‌ با آمدن جایگزین‌های جدیدتر به شدت کاهش قیمت داشته‌اند اما صنایعی مانند صنایع دارویی و پزشکی افزایش قیمت چشم‌گیری را به همراه داشتند. به همین دلیل برای محاسبه‌ی شاخص‌ها تورمی،‌ باید ایین تغییرات عمده در انواع شاخص‌های قیمتی مورد بررسی قرار گیرد. شاخص‌های ارزیابی آن در موارد زیر ممکن است متفاوت باشند.

  • چه جمعیتی را تحت پوشش قرار می‌دهند؟
  • آیا آن‌ها زنجیره‌ای اند یا خیر؟
  • چگونه آن‌ها با مسکن‌های صاحب‌خانه نشین برخورد می‌کنند؟
  • چه کالاهایی را شامل می‌شوند؟

در ادامه به چند تا از مهم‌ترین شاخص‌های قیمتی که در اخبار می‌بینید اشاره می‌کنیم.

شاخص قیمت مصرف کننده یا CPI

شاخص قیمت مصرف‌کننده،‌ یکی از پرکاربردترین و پر بحث‌ترین شاخص‌های مورد استفاده در محاسبه‌ی تورم است. این شاخص شامل قیمت‌هایی می‌شود که مصرف‌کنندگان به صورت مستقیم پرداخت می‌کنند. قیمت تجهیزات کسب‌وکارها و هم‌چنین قیمت اجناسی که دولت برایشان پول خرج می‌کند و در کل هزینه‌ها و قیمت‌های غیرمستقیم، در این شاخص لحاظ نخواهند شد. اگر شرکت بیمه و یا شرکت‌های اتوبوس‌رانی دولتی تعرفه‌های خود را افزایش دهند، در CPI موثر خواهد بود. در این وضعیت اگر دکتر شما پول بیش‌تری از بیمه بخواهد یا اتوبوس‌های شرکت‌ اتوبوس‌رانی افزایش قیمت دهند، این دیگر در محاسبه‌ی CPI دخیل نیست. لازم به ذکر است افزایش قیمت اتوبوس و تعرفه‌ی دکترها در بلند مدت قطعا به افزایش عمومی سطح قیمت‌ها می‌انجامد اما در کوتاه مدت ممکن است این‌طور نباشد.

شاخص قیمت‌ مصرف کننده‌ی مقید (chained CPI)

یک پیشنهاد معمول در حوزه‌های سیاست‌گذاری مالی، این است که دولت‌ها باید از محاسبه‌ی CPI دست بردارند و در عوض نسخه‌ی زنجیر شده یا مقید آن‌را استفاده کنند. CPI مقید، جدی‌تر به دنبال این است که جایگزین مصرف‌کنندگان در میان کالاهای مشابه چیست؟ اگر شرایط آب‌وهوایی نامساعد مزارع گلابی را از بین ببرد، شاخص CPI یک درصدی از تورم را پیش‌بینی می‌کند. در این شرایط اگر از شاخص مقید قیمت مصرف کننده استفاده کنیم، به راحتی می‌توان مشاهده کرد که افراد به سمت خوردن سیب به جای گلابی می‌روند و در این صورت تورم متعادل‌تری گزارش می‌شود.

به ظاهر همه‌ی اقتصاددان‌ها اتفاق نظر دارند که شاخص‌های قیمتی مقید، در بررسی مفهوم تورم مالی بهتر عمل می‌کنند. اما عواقب تغییر دیدگاه از CPI به نسخه‌ی مقید آن، کمی بحث‌برانگیز است؛ بحث‌هایی مانند کم شدن مزایای تامین اجتماعی و افزایش مالیات‌ها. در این اوضاع هم‌چنان بحث در مورد برتری این دو نوع از شاخص قیمت مصرف‌کننده در محاسبه‌ی آن ادامه دارد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.