تفاوت بین واگرایی و تائید
نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانش آموخته گروه محیط زیست، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی،
2 استادیار گروه محیط زیست، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی
3 دانشیار گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
برخی از گونهها به صورت نادر تغییرات درون گونهای تغییرات ژنتیکی و مورفولوژیکی بالایی را از خود نشان میدهند. دمسرخ معمولی (Common Redstart) از پرندگانی است که در ناحیه جغرافیایی پراکنش خود دارای تغییرات درون گونهای بالاتر از حد آستانه بوده برای هر دو زیر گونه خود میباشد. وجود دو دودمان متفاوت از نظر ژن COXI قبلا رویت شده بود. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات درون گونهای دمسرخ معمولی نسبت به تغییرات فاصله جغرافیایی و اثر آن در میزان واگرایی درون گونهای، شیب ژنتیکی و وضعیت فیلوجغرافیایی آن بود. نمونهبرداری در بهار سالهای 93 و 94 از زیستگاه جوجهآوری صورت گرفت و توالیهای حاصل از PCR باتفاق نمونههای بانک ژن تحلیل شد . نتایج درخت Baysian، دو کلاد اصلی جدا شده با بوت استرپ 100 را برای ژن COXI تائید کرد. شبکههای هاپلوتایپی، دو کلاد تشکیل شده در درخت تبارشناسی را به صورت جدا از هم تایید کرد. اما هاپلوگروپهای مجزا بر اساس منطقه جغرافیایی درون شبکه هاپلوتایپی مشاهده نشد. در نمودار تغییرات جریان ژنی به فاصله جغرافیایی، اگرچه روند مثبت نمودار بیانگر کاهش درون آمیزی به ازای افزایش فاصله میباشد اما با توجه به ضریب رگرسیون03/0 R² =، فاصله جغرافیایی به عنوان یک متغیر مستقل بر روی فاصله ژنتیکی اثر معنیدار نداشته است(P>0.05) . همچنین تحلیل PCoA نشان میدهد که جمعیتهای متعلق به ترکیه در عین حال که به لحاظ ژنتیکی به جمعیتهای منطقه ایران و روسیه و چک نزدیکتر میباشد، از سایر جمعیتها به صورت مجزا قرار گرفته است. حلقهگذاری میتواند در تائید برخی یافتهها راهگشا باشد.
کلیدواژهها
- تغییرات درون گونهای
- دمسرخ معمولی
- شبکه هاپلوتایپی
- فاصله جغرافیایی به ژنتیکی
- PCoa
20.1001.1.23832614.1396.30.2.12.3
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Interaspecies changes in common redstart (Phoenicurus phoenicurus) in distribution range from Iran to west Palearctic using COX1 biomarker
چکیده [English]
Some species exhibited a rare intraspecific genetic variation and high morphological changes. Common redstart (Common Redstart) is one of birds with an intraspecific variation above threshold for both subspecies in geographical area of distribution. Two different lineages of COXI gene were already visible. The aim of this study was to investigate intraspecific changes in redstart regarding geographical distance and the effect of divergence within species, genetic slope and phylogeography situation. In the spring of 2014 and 2015, samples were collected from breeding areas and PCR samples were analyzed with gene banks sequence together. Results of Baysian tree, confirmed two main isolated clades with Bootstrap 100 for COXI gene. Haplotype network approved the separated clades formed in phylogeny tree separately. But separated Haplogroup which observed within the network not supported based on geographic region of haplotypes. The graph of gene flow versus geographical distance, although a positive trend graph shows a decrease in violent exchange for increased distance, but according to the regression coefficient R² =0.30, geographical distance as an independent variable on the genetic distance effect had no significant (P > 0.05). Also, PCoA results show population of Turkey is closer to Iran, Czech and Russia, but separated from other population. Banding recovery need to solve some questions.
کلیدواژهها [English]
- intraspecific changes
- common redstart
- haplotype network
- GD/GDD
- PCoa
تغییرات درونگونهای دمسرخ معمولی (Phoenicurus phoenicurus) در محدوده پراکنش آن از ایران تا غرب پالئارکتیک با استفاده از زیستنشانگر COI
زهره نصیری 1 ، سیدمحمود قاسمپوری 1* و منصور علیآبادیان 2
1 نور، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، گروه محیطزیست
2 مشهد، دانشگاه فردوسی، دانشکده علوم، گروه زیستشناسی
تاریخ دریافت: 20/4/95 تاریخ پذیرش: 15/9/95
چکیده
برخی از گونهها بهصورت نادر تغییرات درونگونهای، تغییرات ژنتیکی و مورفولوژیکی بالایی را از خود نشان میدهند. دمسرخ معمولی (Common Redstart) از پرندگانی است که در ناحیه جغرافیایی پراکنش خود دارای تغییرات درونگونهای بالاتر از حد آستانه برای هردو زیرگونه خود میباشد. وجود دو دودمان متفاوت ازنظر ژن سیتوکروم اکسیداز سی زیر واحد یک (COI)قبلاً رویت شده بود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تغییرات درونگونهای دمسرخ معمولی نسبت به تغییرات فاصله جغرافیایی و اثر آن در میزان واگرایی درونگونهای، شیب ژنتیکی و وضعیت فیلوجغرافیایی آن میباشد. نمونهبرداری در بهار سالهای 93 و 94 از زیستگاه جوجهآوری صورت تفاوت بین واگرایی و تائید گرفت و توالیهای حاصل از PCR باتفاق نمونههای بانک ژن تحلیل شد. نتایج درخت Bayesian، دو کلاد اصلی جداشده با احتمال پسین 100% را برای ژن COIتائید کرد. شبکههای هاپلوتایپی، دو کلاد تشکیلشده در درخت تبارشناسی را بهصورت جدا از هم تایید کرد. اما هاپلوگروپهای مجزا براساس منطقه جغرافیایی درون شبکه هاپلوتایپی مشاهده نشد. در نمودار تغییرات جریان ژنی به فاصله جغرافیایی، اگرچه روند مثبت نمودار بیانگر کاهش درون آمیزی به ازای افزایش فاصله میباشد اما با توجه به ضریب رگرسیون 03/0R² =، فاصله جغرافیایی بهعنوان یک متغیر مستقل بر روی فاصله ژنتیکی اثر معنیدار نداشته است (05/0P>) .همچنین تحلیل PCoA نشان میدهد که جمعیتهای متعلق به ترکیه درعینحال که به لحاظ ژنتیکی به جمعیتهای منطقه ایران و روسیه و چک نزدیکتر میباشد، از سایر جمعیتها بهصورت مجزا قرارگرفته است. حلقهگذاری میتواند در تائید برخی یافتهها راهگشا باشد.
واژههای کلیدی: تغییرات درونگونهای، دمسرخ معمولی، شبکه هاپلوتایپی، فاصله جغرافیایی به ژنتیکی، PCoA
* نویسنده مسئول، تلفن: 09111530332 ، پست الکترونیکی: [email protected]
مقدمه
گونه بهعنوان واحد بنیادی در زیستشناسی تلقی میشود (21) و تعاریف متعددی ازجمله زیستشناختی، بومشناختی، تکاملی و تبارشناختی برای آن مطرح شده است. به لحاظ زیستشناسی گونه به واسطه طبیعت ذاتی و معیارهایی همچون جدایی تولیدمثلی و نه شباهتهای ظاهری قابل تشخیص است (14و 27). اما هریک از تعاریف گونه دارای نقایصی در توضیح حدود گونهای میباشد که منجر به نیمقرن جنجال در تعاریف مربوط به طبقهبندی گونه، روشهای استنتاج مرزها و تعداد گونهها شده است (11). روشهای تجربی زیادی در دو طبقهبندی اصلی یعنی روشهای مبتنی بر درخت فیلوژنی و روشهای غیردرختی، برای تعیین حدود گونهای وجود دارد. در روشهای مبتنی بر درخت، تعیین حدود گونهای براساس ویژگیهای مرتبط با توپولوژی درخت فیلوژنی (تکنیایی، تطابق با جغرافیا) میباشد و روشهای غیردرختی نیز براساس استنتاج غیرمستقیم از وجود و عدم وجود جریان ژن تمرکز دارد (32).
اگرچه بهطور معمول انتظار میرود افراد یک گونه از تغییرات ژنتیکی کمی برخوردار باشند اما برخی از گونهها سطوح بالایی از تغییرات ژنتیکی و مورفولوژیکی را بهصورت درونگونهای از خود نشان میدهند. در حدود 30 سال پیش ریچارد لونتین به این نتیجه رسید که تنوع تغییرات درونگونهای بهشدت غیرطبیعی است و تائید کرد که رانش ژنتیکی و انتخاب طبیعی توضیحات احتمالی برای این حقیقت را فراهم میکند (26). بهدلیل نرخ تکاملی سریعتر تغییرات در ژنوم میتوکندریایی نسبت به ژنوم هستهای، استفاده از آن بهعنوان بیومارکر در نشان دادن تغییرات ژنتیکی درونگونهای کاربرد یافته است (3). علاوه بر این، کاربرد بیوماکرهای ژنوم میتوکندریایی با توصیف الگوهای ساختار ژنتیکی درونگونهای و آشکار کردن دودمانهای واگرا، رویکرد نسبتاً کارآمدی را برای تشخیص گونههای جدید فراهم میکند (5، 9 و 12). واگرایی ژن COI در درون گونهها بطور متوسط 20 مرتبه کوچکتر از بین گونهها بوده و فاصله مشخصی بین واگرایی درون و بینگونهای وجود دارد به همین دلیل مفهوم تغییرات درونگونهای و مرز آن با تغییرات بینگونهای بهعنوان پایه و اساس استفاده از یک قطعه 628 نوکلئوتیدی از ژنوم میتوکندریایی یعنی COI در شناسایی گونهها کاربرد پیداکرده است. این فاصله بارکد، حد آستانه (10 مرتبه بزرگتر از میانگین واگرایی درون گونهای) را برای تعریف مرز بینگونهای فراهم نموده است و کارائی این ژن در نشان دادن اختلاف بالا بین دو فاصله درون گونهای و بینگونهای با اولین مطالعات با بررسی 260 گونه جوجهآور در آمریکای شمالی تائید شد (17و 18). به همین ترتیب این ژن کارایی خود را در بازشناسی پراکنش گونهها و الگوهای جغرافیای زیستی نشان داده است (8، 1و 2).
دمسرخ معمولی (Common Redstart) پرندهای کوچک و مهاجر از راسته گنجشکسانان Passeriformes و خانواده مگسگیرها Muscicapidae بانام علمی (Linnaeus 1758) Phoenicurus phoenicurus بوده که از دو زیرگونه اصلی با نامهای phoenicurus و samamisicus برخوردار است (13). درمجموع، دمسرخ معمولی در پالئارکتیک پراکنش وسیعی دارد و بیشترین جمعیت زادآور اینگونه در اروپا زیست میکند (7). زیرگونه phoenicurus در اروپا (بهغیراز جنوب شرقی آن)، شمال غربی آفریقا، شرق تا مرکز سیبری و شمال مغولستان، و بهصورت غیر زادآور در آفریقا پراکنش دارد. زیرگونه samamisicus در جنوب بالکان و یونان به سمت شرق ترکمنستان، جنوب ازبکستان، ایران و بهصورت غیرزادآور در شمال شرقی آفریقا و شبهجزیره عربستان گسترده شده است. بارزترین وجه تمایز جنس نر این زیرگونه با زیرگونه اول، لکه سفیدروی بال بیانشده است (10). در ایران، پایینترین حد حضور دمسرخ معمولی در دامنههای شمالی البرز و لکه کوچکی در جنوب کشور میباشد (7).
مطالعات نشان میدهد که در دمسرخ معمولی دو دودمان متفاوت ازنظر ژن COI وجود دارد که میزان این واگرایی بهاندازه 5 درصد K2Pمیباشد. دمسرخها دارای تغییرات درون گونهای بالاتر از حد آستانه در ناحیه جغرافیایی پراکنش خود میباشند که این تغییرات در هر دو زیرگونه قابلمشاهده است. از سال 2010 به بعد، تغییرات درون گونهای بالا برای دمسرخ معمولی در ناحیه جغرافیایی پالئارکتیک گزارششده است (22 و 19) که در آن به مواردی از قبیل شیب تغییرات ژنتیکی، میزان تمایز جمعیتها در کشورهای مختلف اروپایی، ترکیه و ایران بهاندازه کافی توجه نشده، لذا این مطالعه سعی دارد ضمن نشان دادن تفاوت دودمانی بین افراد اینگونه، به فواصل کلادی و وضعیت شبکههای هاپلوتایپی اشاره داشته باشد. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات درون گونهای دمسرخ معمولی در محدوده پراکنش اینگونه نسبت به تغییرات فاصله جغرافیایی میباشد و اینکه فاصله جغرافیایی تا چه اندازه در واگرایی درون گونهای دمسرخ، شیب ژنتیکی و وضعیت فیلوجغرافیایی گونه دخیل میباشد.
مواد و روشها
نمونهبرداری: نمونههای بهکاررفته در این مطالعه مربوط به چهار منطقه از شمال ایران با ارتفاع 1600 تا 2000 متری از سطح دریا است. الف) منطقه کدیر، منطقهای کوهستانی در نیمرخ شمالی البرز مرکزی از توابع بخش کجور شهرستان نوشهر در استان مازندران با طول و عرض جغرافیایی51 درجه، 27 دقیقه و 56/29ثانیه شرقی و 36 درجه، 26 دقیقه و 81/50 ثانیه شمالی و ب) منطقه شهرستان خلخال در استان اردبیل با طول و عرض جغرافیایی 48 درجه، 31 دقیقه و 87/49 ثانیه شرقی و 37 درجه، 37 دقیقه و 43/25 ثانیه شمالی، که نمونهبرداری از آنها در طی سالهای 94- 93 انجام گردید. همچنین دادههای حاصل از نمونهبرداری در سالهای 89-87 از دو منطقه دیگر: ج) مازیچال شهرستان کلاردشت استان مازندارن با طول و عرض جغرافیایی 51 درجه، 3 دقیقه و 83/16 ثانیه شرقی و 36 درجه، 32 دقیقه و 23/0 ثانیه شمالی و د) منطقه جیکا استان گلستان با طول و عرض جغرافیایی54 درجه، 19 دقیقه و 16/33 ثانیه شرقی و36 درجه، 35 دقیقه و 50/35 ثانیه شمالی نیز بهعنوان دادههای تکمیلی برای ایران از بانک ژن دریافت و مورداستفاده قرار گرفت (شکل 1). درمجموع 16 عدد نمونه خون از سیاهرگ زیرین بال از دمسرخهای معمولی به دام افتاده در تور نامرئی در فصل زادآوری گونه (بهار) جمعآوری و در بافر کویین نگهداری شد. از 16 عدد نمونه جمعآوریشده از منطقه کدیر، 8 عدد آن متعلق به جنس نر بوده که 3 نر فاقد لکه سفید بالی (زیرگونه اول) و 5 نر دارای لکه سفید بالی (زیرگونه دوم) را در برمیگیرد، از مابقی نمونهها 4 عدد مربوط به جنس ماده و 4 عدد دیگر نیز مربوط به نابالغین بود (شکل 2).
PCR و توالییابی: استخراجDNA از نمونه خون، توسط روش نمکی (Salt Method) طبق پروتکل صورت گرفت (6). قطعه ژن میتوکندریایی COI توسط آغازگرهای عمومی با برنامه دمایی مورد نظر (جدول1) تکثیر شد. مقادیر مواد موردنیاز جهت واکنش چرخه پلیمراز برای آغازگر اول،l µ 25-20 آب مقطر استریل تزریقاتی،l µ 75/0 آغازگرBirdF1،l µ5/0 از هر دو آغازگرBirdR1 وBirdR2 وl µ 3 از DNA استخراجشده میباشد. برای آغازگر دومl µ19 آب مقطر استریل تزریقاتی، l µ1 آغازگرAF،l µ1 آغازگرAR وl µ 4 ازDNA استخراجشده موردنیاز میباشد که داخل و یالهای PCR خشک آماده ریخته میشوند. همچنین به ازای هر نمونه 25/0 آنزیم تک پلیمراز بهصورت جداگانه اضافه میگردد. بعد از انجام فرآیند PCR در انتها نمونهها جهت توالییابی به شرکت ماکروژن کره ارسال گردید.
تجزیهوتحلیل دادهها: توالیها توسط نرمافزار Bioedit (16) بهصورت دستی مرتبسازی شده و مورد ویرایش قرارگرفت. در انتها توالی به طول 528 نوکلئوتید برای هر نمونه به دست آمد. در مرحله بعد برای اطمینان از عدم وجود کدونهای متوقف کننده توالیها در نرمافزار MEGA6 (33) موردبررسی قرارگرفتند. تحلیل بیزین با استفاده از روش زنجیره مارکوف مونتکارلو (Markov Monte Carlo Chain) با نرمافزارMrBayes3.2.2 انجام شد (20) که در آن مگسگیر سینهسرخ Ficedula parvaبهعنوان گروه بیرونی در نظر گرفته شده است. فرایند زنجیره مارکوف مونتکارلو، باده میلیون تکرار با پیشفرض قبلی انتخاب درخت در هر 1000 نسل (نتیجه 000/100 درخت) اجرا گردید. این تحلیل با انتخاب یک درخت به طور تصادفی شروع میشود. 5000 درخت تفاوت بین واگرایی و تائید اول برای حفظ سطح اطمینان نادیده گرفته و مقدار احتمال اولیه برای سایر درختهای باقیمانده محاسبه میشود. ترسیم شبکه هاپلوتایپی برمبنای حداقل فاصله (Minimum Spanning) توسط نرمافزارPopART (25) صورت گرفت.
جدول 1 - توالی پرایمرهای مورد استفاده برای ژن سیتوکروم اکسیداز سی زیر واحد یک (COI)
واگرایی ها divergance
الگوهای هارمونیک و واگرایی ها واگرایی ها واگرایی ها در کل به دو دسته تقسیم می شوند که عبارتند از : ۱- واگرایی معمولی ( Regular Divergence ) که با RD نمایش داده می شوند و ۲- واگرایی مخفی ( Hidden Divergence ) که با HD نمایش داده می شوند. […]
واگرایی ها divergance در بازار forex
الگوهای هارمونیک و واگرایی ها
واگرایی ها
واگرایی ها در کل به دو دسته تقسیم می شوند که عبارتند از : 1- واگرایی معمولی ( Regular Divergence ) که با RD نمایش داده می شوند و 2- واگرایی مخفی ( Hidden Divergence ) که با HD نمایش داده می شوند.
الف) واگرایی معمولی
این نوع واگرایی خود به دو قسمت واگرایی مثبت و واگرایی منفی تقسیم می شوند: 1- واگرایی مثبت ( RD+ ) در این نوع واگرایی که در کف ها شکل می گیرد ( در هر تایم فریمی ) هنگامی که کف A شکل می گیرد و اندیکاتور نیز کفی منطبق بر کف A می سازد و قیمت رشد می کند و سپس قیمت مجدد می ریزد و کف A را می شکند و کف تفاوت بین واگرایی و تائید جدید B را می سازد ، حالتی رخ می دهد که اندیکاتور زمانی که کف جدید B ساخته شد کف قبلی خود را نمی شکند. برای تشخیص این نوع واگرایی ها از اندیکاتور های متعدد استفاده می کنند مثلا MACD , RSI , CCI و . 2- واگرایی معمولی منفی ( RD- ) در این نوع واگرایی که در سقف ها شکل می گیرد ( در هر تایم فریمی ) هنگامی که سقف A شکل می گیرد و اندیکاتور نیز سقفی منطبق بر سقف A می سازد و قیمت می ریزد و سپس قیمت مجدد صعود می کند و سقف A را می شکند و سقف جدید B را می سازد ، حالتی رخ می دهد که اندیکاتور زمانی که سقف جدید B ساخته شد سقف قبلی خود را نمی شکند. برای تشخیص این نوع واگرایی ها از اندیکاتور های متعدد استفاده می کنند مثلا CCI , RSI , MACD
ب) واگرایی مخفی ( HD )
این نوع واگرایی ها بر عکس حالت واگرایی معمولی می باشند. در حالت واگرایی معمولی از نظر قیمتی سقف یا کف جدید تشکیل می شود ولی اندیکاتور ان را تائید نمی کرد ، در حالت واگرایی مخفی اندیکاتور سقف یا کف جدید می ساز اما قیمت تایید نمی کند.
اندیکاتور MACD
اندیکاتور مکدی، مخفف عبارت “Moving Average Convergence Divergence”، به معنای “میانگین متحرک همگرایی-واگرایی” است که به اختصار MACD گفته میشود.
همانطور که از اسم آن نیز پیداست، در محاسبات این اندیکاتور از میانگینهای متحرک استفاده شده و فرمول محاسباتی پیچیدهای ندارد. MACD شامل ۳ میانگین متحرک بوده که به سرمایهگذاران کمک میکند تا جهت، قدرت و شدت روند را شناسایی کنند. میانگینهای متحرک استفاده شده در این اندیکاتور، شامل میانگینهای ۹، ۱۲ و ۲۶ روزه میباشند که پر کاربردترین زمانها در MACD هستند.
اندیکاتور MACD یکی از شناخته شده ترین ابزارها در تحلیل تکنیکال است زیرا امکان تشخیص سریع و آسان جهت روند در کوتاهمدت را برای معامله گران فراهم میکند. سیگنالهای معاملاتی شفاف باعث میشوند افراد از اعمال نظر شخصی، بپرهیزند. تقاطعهای خط سیگنال، معاملهگران را از معامله در جهت تکانه مطمئن میکند.
اجزای اندیکاتور مکدی (MACD)
این اندیکاتور در نمایش نموداری از سه جز اساسی تشکیل شده است که عبارتند از:
خط: MACD خط مکدی از تفاضل دو میانگین متحرک نمایی (EMA) 26 دوره ای و ۱۲ دورهای بدست آمده که به طور پیش فرض با رنگ آبی نمایش داده میشود. نوسانات این خط بسیار بالا و تند میباشد.
خط سیگنال: این خط در اصل همان میانگین متحرک نمایی (EMA) 9 دورهای میباشد که تحت عنوان «خط سیگنال» شناخته میشود. به طور پیش فرض، خط سیگنال با رنگ قرمز نمایش داده شده و نوسانات آن نیز در مقایسه با خط مکدی، بسیار کند میباشد. دلیل این امر، تفاوت میانگینگیری خط سیگنال با خط مکدی است. خط سیگنال بر روی خط MACD ترسیم شده و در نتیجه آن، سیگنالهای خرید و فروش صادر میگردد.
میلههای هیستوگرام: هیستوگرام را میتوان نشاندهنده اختلاف بین دو خط مکدی و خط سیگنال دانست که در قالب خطوطی عمودی ترسیم میگردد. به این صورت که، زمانی که خط مکدی و سیگنال، اختلاف زیادی داشته باشند، هیستوگرام بزرگ تر و چنانچه اختلاف آنها کم باشد، هیستوگرام کوچک تر خواهد شد. باید اشاره کرد که هیستوگرام، خط صفر مخصوص به خودش را دارد.
تنظیمات اندیکاتور مکدی
همانطور که گفته شده، اندیکاتور مکدی به طور پیش فرض با سه عدد ۱۲، ۹ و ۲۶ مورد استفاده قرار می گیرد. این اعداد با توجه به روش معاملاتی معاملهگر قابلیت تغییر نیز دارند. برای این کار کافیست از منوی تنطیمات، اعداد مورد نظر خود را در قسمتهای مربوط به هر یک وارد نمایید.
همان طور که از عنوان آن پیداست، اندیکاتور MACD نشان دهنده همگرایی و واگرایی دو میانگین متحرک است. همگرایی زمانی رخ میدهد که این دو میانگین به سمت یکدیگر حرکت کنند و در زمان واگرایی نیز، این دو میانگین از یکدیگر دور میشوند. میانگین متحرک کوتاه مدتتر (۱۲ روزه) سریع تر است.
میانگین متحرک بلندمدت تر (۲۶ روزه) کندتر و واکنشهای آن نسبت به تغییرات قیمت، کمتر است. خط اندیکاتور MACD در بالا و پایین خط صفر یا همان خط مرکزی نوسان میکند. این تقاطعها نشان دهنده این هستند که میانگین متحرک ۱۲روزه از میانگین متحرک ۲۶روزه گذشته است، البته جهت آن بستگی به جهت تقاطع میانگینهای متحرک دارد.
اندیکاتور MACD مثبت نشاندهنده بالاتر قرار گرفتن میانگین متحرک ۱۲روزه نسبت به میانگین متحرک ۲۶ روزه است. با واگرایی بیشترِ میانگین متحرک کوتاهمدتتر از EMA بلند مدت تر، مقادیر مثبت افزایش پیدا میکنند. یعنی شتاب روند صعودی در حال افزایش است. مقادیر منفی اندیکاتور MACD نشان دهنده بالاتر بودن میانگین متحرک ۲۶ روزه از میانگین متحرک ۱۲ روزه است.
تقاطع با خط مرکزی
تقاطع با خط مرکزی نیز یکی از موارد سیگنالدهنده در اندیکاتور MACD است. تقاطع صعودی خط مرکزی زمانی رخ میدهد که خط اندیکاتور MACD، بالاتر از خط صفر قرار بگیرد و مثبت شود. این اتفاق زمانی رخ میدهد که میانگین متحرک ۱۲ روزه بالاتر از میانگین متحرک ۲۶ روزه باشد. تقاطع نزولی خط مرکزی زمانی رخ میدهد که اندیکاتور MACD پایینتر از خط صفر باشد و منفی شود. این پدیده هنگامی رخ میدهد که میانگین متحرک ۱۲ روزه، پایینتر از میانگین متحرک ۲۶ روزه قرار بگیرد.
تقاطع با خط مرکزی نیز بسته به قدرت روند میتواند روزها یا هفتهها حفظ شود. در تصویر زیر میتوانید نمودار قیمتی سهامی را با حداقل ۴ تقاطع تفاوت بین واگرایی و تائید با خط مرکزی در ۹ ماه مشاهده کنید. سیگنالهای مشاهده شده، سیگنالهای قوی بودند زیرا همراه با آنها روندهای قوی ظاهر شدهاند.
واگرایی در اندیکاتور MACD
«واگرایی» (Divergence) زمانی رخ میدهد که اندیکاتور MACD از پرایس اکشن دارایی مورد نظر فاصله بگیرد. واگرایی صعودی هنگامی مشاهده میشود که قیمت سهام یا دارایی مورد نظر به قیمت پایینِ پایینتر و اندیکاتور MACD به قیمت پایینِ بالاتری برسد. پایینتر رفتن قیمت سهام نشاندهنده روند نزولی فعلی اما بالاتر رفتن اندیکاتور MACD نشاندهنده شتابروند کمتر در جهت پایین است.
با وجود کمتر بودن شتاب روند در جهت پایین، تا زمان باقی ماندن اندیکاتور MACD در ناحیه منفی، شتابروند به سمت پایین همچنان از شتاب روند به سمت بالا بیشتر خواهد بود. گاهی اوقات، شتاب روند به سمت پایینِ کاهنده، میتواند حاکی از معکوس شدن روند یا افزایش قابلتوجه قیمت باشد.
در نمودار زیر، میتوانید واگرایی را در ماههای اکتبر تا نوامبر ۲۰۰۸ میلادی مشاهده کنید. در ابتدا، توجه داشته باشید که در اینجا، از قیمتهای بستهشدن برای تشخیص واگرایی استفاده شده است. میانگین متحرکهای اندیکاتور MACD بر پایه قیمتهای بسته شدن هستند و قیمتهای بسته شدن دارایی نیز باید مورد ملاحظه قرار گیرند.
مورد دیگری که باید به آن توجه کنید این است که اندیکاتور MACD در نوامبر به نقطه پایینِ بالاتری رسیده حال آنکه، در همین زمان، قیمت سهام به نقطه پایینِ پایینتری رسیده است. اندیکاتور MACD با یک واگرایی صعودی با تقاطع خط سیگنال در اوایل دسامبر، به حالت افزایشی رسیده و سهام، معکوس شدن روند را با شکست خط مقاومت تائید کرده است.
واگرایی صعودی زمانی رخ میدهد که سهام به نقطه بالای بالاتری و مکدی به نقطه بالای پایین تری برسد. رسیدن به نقطه بالای بالا، در یک روند صعودی طبیعی اما نقطه بالای پایین در اندیکاتور MACD، نشاندهنده تکانه به سمت بالای ضعیفتر است. با اینکه امکان دارد تکانه به سمت بالا ضعیف باشد، تا زمان مثبت بودن اندیکاتور MACD، همچنان از شتاب روند به سمت پایین، بیشتر به شمار میرود. شتاب روند صعودی در حال کاهش، گاهی میتواند نشان دهنده معکوس شدن روند یا کاهش قابل ملاحظه در قیمت باشد.
در نمودار زیر میتوانید واگرایی نزولی قابل توجهی را مشاهده کنید. سهام با سرعت افزایش پیدا کرده اما خط اندیکاتور MACD از نقطه بالایی پیشین پایین تر آمده و نقطه بالای پایین تری را تشکیل داده است. تقاطع بعدی با خط سیگنال و شکستن خط حمایت در اندیکاتور MACD، نزولی بودهاند.
اندیکاتور MACD
باید با واگراییها با احتیاط برخورد شود. در روندهای قوی صعودی، واگراییهای نزولی بسیاری مشاهده میشوند و به همین صورت میتوان تعداد زیادی واگرایی صعودی در روند نزولی پرقدرت، مشاهده کرد.
روندهای صعودی عموماً با پیشروی قوی به سمت جلو آغاز میشوند که نیروی زیادی در تکانه به سمت بالا تولید میکند. با وجود ادامه پیدا کردن روند صعودی، سرعت ادامه آن کند تر خواهد بود که باعث میشود اندیکاتور MACD از نقاط بالایی فاصله بگیرد.
امکان دارد شتاب روند به سمت بالا، خیلی پرقدرت نباشد اما تا زمان قرار گرفتن اندیکاتور MACD در بالای صفر، شتاب روند به سمت بالا از شتاب روند به سمت پایین تفاوت بین واگرایی و تائید قوی تر است. برعکس این اتفاق، در شروع روند نزولی پرقدرت رخ میدهد.
تفاوت بین واگرایی و تائید
نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانش آموخته گروه محیط زیست، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی،
2 استادیار گروه محیط زیست، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی
3 دانشیار گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده
برخی از گونهها به صورت نادر تغییرات درون گونهای تغییرات ژنتیکی و مورفولوژیکی بالایی را از خود نشان میدهند. دمسرخ معمولی (Common Redstart) از پرندگانی است که در ناحیه جغرافیایی پراکنش خود دارای تغییرات درون گونهای بالاتر از حد آستانه بوده برای هر دو زیر گونه خود میباشد. وجود دو دودمان متفاوت از نظر ژن COXI قبلا رویت شده بود. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات درون گونهای دمسرخ معمولی نسبت به تغییرات فاصله جغرافیایی و اثر آن در میزان واگرایی درون گونهای، شیب ژنتیکی و وضعیت فیلوجغرافیایی آن بود. نمونهبرداری در بهار سالهای 93 و 94 از زیستگاه جوجهآوری صورت گرفت و توالیهای حاصل از PCR باتفاق نمونههای بانک ژن تحلیل شد . نتایج درخت Baysian، دو کلاد اصلی جدا شده با بوت استرپ 100 را برای ژن COXI تائید کرد. شبکههای هاپلوتایپی، دو کلاد تشکیل شده در درخت تبارشناسی را به صورت جدا از هم تایید کرد. اما هاپلوگروپهای مجزا بر اساس منطقه جغرافیایی درون شبکه هاپلوتایپی مشاهده نشد. در نمودار تغییرات جریان ژنی به فاصله جغرافیایی، اگرچه روند مثبت نمودار بیانگر کاهش درون آمیزی به ازای افزایش فاصله میباشد اما با توجه به ضریب رگرسیون03/0 R² =، فاصله جغرافیایی به عنوان یک متغیر مستقل بر روی فاصله ژنتیکی اثر معنیدار نداشته است(P>0.05) . همچنین تحلیل PCoA نشان میدهد که جمعیتهای متعلق به ترکیه در عین حال که به لحاظ ژنتیکی به جمعیتهای منطقه ایران و روسیه و چک تفاوت بین واگرایی و تائید نزدیکتر میباشد، از سایر جمعیتها به صورت مجزا قرار گرفته است. حلقهگذاری میتواند در تائید برخی یافتهها راهگشا باشد.
کلیدواژهها
- تغییرات درون گونهای
- دمسرخ معمولی
- شبکه هاپلوتایپی
- فاصله جغرافیایی به ژنتیکی
- PCoa
20.1001.1.23832614.1396.30.2.12.3
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Interaspecies changes in common redstart (Phoenicurus phoenicurus) in distribution range from Iran to west Palearctic using COX1 biomarker
چکیده [English]
Some species exhibited a rare intraspecific genetic variation and high morphological changes. Common redstart (Common Redstart) is one of birds with an intraspecific variation above threshold for both subspecies in geographical area of distribution. Two different lineages of COXI gene were already visible. The aim of this study was to investigate intraspecific changes in redstart regarding geographical distance and the effect of divergence within species, genetic slope and phylogeography situation. In the spring of 2014 and 2015, samples were collected from breeding areas and PCR samples were analyzed with gene banks sequence together. Results of Baysian tree, confirmed two main isolated clades with Bootstrap 100 for COXI gene. Haplotype network approved the separated clades formed in phylogeny tree separately. But separated Haplogroup which observed within the network not supported based on geographic region of haplotypes. The graph of gene flow versus geographical distance, although a positive trend graph shows a decrease in violent exchange for increased distance, but according to the regression coefficient R² =0.30, geographical distance as an independent variable on the genetic distance effect had no significant (P > 0.05). Also, PCoA results show population of Turkey is closer to Iran, Czech and Russia, but separated from other population. Banding recovery need to solve some questions.
کلیدواژهها [English]
- intraspecific changes
- common redstart
- haplotype network
- GD/GDD
- PCoa
تغییرات درونگونهای دمسرخ معمولی (Phoenicurus phoenicurus) در محدوده پراکنش آن از ایران تا غرب پالئارکتیک با استفاده از زیستنشانگر COI
زهره نصیری 1 ، سیدمحمود قاسمپوری 1* و منصور علیآبادیان 2
1 نور، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، گروه محیطزیست
2 مشهد، دانشگاه فردوسی، دانشکده علوم، گروه زیستشناسی
تاریخ دریافت: 20/4/95 تاریخ پذیرش: 15/9/95
چکیده
برخی از گونهها بهصورت نادر تغییرات درونگونهای، تغییرات ژنتیکی و مورفولوژیکی بالایی را از خود نشان میدهند. دمسرخ معمولی (Common Redstart) از پرندگانی است که در ناحیه جغرافیایی پراکنش خود دارای تغییرات درونگونهای بالاتر از حد آستانه برای هردو زیرگونه خود میباشد. وجود دو دودمان متفاوت ازنظر ژن سیتوکروم اکسیداز سی زیر واحد یک (COI)قبلاً رویت شده بود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تغییرات درونگونهای دمسرخ معمولی نسبت به تغییرات فاصله جغرافیایی و اثر آن در میزان واگرایی درونگونهای، شیب ژنتیکی و وضعیت فیلوجغرافیایی آن میباشد. نمونهبرداری در بهار سالهای 93 و 94 از زیستگاه جوجهآوری صورت گرفت و توالیهای حاصل از PCR باتفاق نمونههای بانک ژن تحلیل شد. نتایج درخت Bayesian، دو کلاد اصلی جداشده با احتمال پسین 100% را برای ژن COIتائید کرد. شبکههای هاپلوتایپی، دو کلاد تشکیلشده در درخت تبارشناسی را بهصورت جدا از هم تایید کرد. اما هاپلوگروپهای مجزا براساس منطقه جغرافیایی درون شبکه هاپلوتایپی مشاهده نشد. در نمودار تغییرات جریان ژنی به فاصله جغرافیایی، اگرچه روند مثبت نمودار بیانگر کاهش درون آمیزی به ازای افزایش فاصله میباشد اما با توجه به ضریب رگرسیون 03/0R² =، فاصله جغرافیایی بهعنوان یک متغیر مستقل بر روی فاصله ژنتیکی اثر معنیدار نداشته است (05/0P>) .همچنین تحلیل PCoA نشان میدهد که جمعیتهای متعلق به ترکیه درعینحال که به لحاظ ژنتیکی به جمعیتهای منطقه ایران و روسیه و چک نزدیکتر میباشد، از سایر جمعیتها بهصورت مجزا قرارگرفته است. حلقهگذاری میتواند در تائید برخی یافتهها راهگشا باشد.
واژههای کلیدی: تغییرات درونگونهای، دمسرخ معمولی، شبکه هاپلوتایپی، فاصله جغرافیایی به ژنتیکی، PCoA
* نویسنده مسئول، تلفن: 09111530332 ، پست الکترونیکی: [email protected]
مقدمه
گونه بهعنوان واحد بنیادی در زیستشناسی تلقی میشود (21) و تعاریف متعددی ازجمله زیستشناختی، بومشناختی، تکاملی و تبارشناختی برای آن مطرح شده است. به لحاظ زیستشناسی گونه به واسطه طبیعت ذاتی و معیارهایی همچون جدایی تولیدمثلی و نه شباهتهای ظاهری قابل تشخیص است (14و 27). اما هریک از تعاریف گونه دارای نقایصی در توضیح حدود گونهای میباشد که منجر به نیمقرن جنجال در تعاریف مربوط به طبقهبندی گونه، روشهای استنتاج مرزها و تعداد گونهها شده است (11). روشهای تجربی زیادی در دو طبقهبندی اصلی یعنی روشهای مبتنی بر درخت فیلوژنی و روشهای غیردرختی، برای تعیین حدود گونهای وجود دارد. در روشهای مبتنی بر درخت، تعیین حدود گونهای براساس ویژگیهای مرتبط با توپولوژی درخت فیلوژنی (تکنیایی، تطابق با جغرافیا) میباشد و روشهای غیردرختی نیز براساس استنتاج غیرمستقیم از وجود و عدم وجود جریان ژن تمرکز دارد (32).
اگرچه بهطور معمول انتظار میرود افراد یک گونه از تغییرات ژنتیکی کمی برخوردار باشند اما برخی از گونهها سطوح بالایی از تغییرات ژنتیکی و مورفولوژیکی را بهصورت درونگونهای از خود نشان میدهند. در حدود 30 سال پیش ریچارد لونتین به این نتیجه رسید که تنوع تغییرات درونگونهای بهشدت غیرطبیعی است و تائید کرد که رانش ژنتیکی و انتخاب طبیعی توضیحات احتمالی برای این حقیقت را فراهم میکند (26). بهدلیل نرخ تکاملی سریعتر تغییرات در ژنوم میتوکندریایی نسبت به ژنوم هستهای، استفاده از آن بهعنوان بیومارکر در نشان دادن تغییرات ژنتیکی درونگونهای کاربرد یافته است (3). علاوه بر این، کاربرد بیوماکرهای ژنوم میتوکندریایی با توصیف الگوهای ساختار ژنتیکی درونگونهای و آشکار کردن دودمانهای واگرا، رویکرد نسبتاً کارآمدی را برای تشخیص گونههای جدید فراهم میکند (5، 9 و 12). واگرایی ژن COI در درون گونهها بطور متوسط 20 مرتبه کوچکتر از بین گونهها بوده و فاصله مشخصی بین واگرایی درون و بینگونهای وجود دارد به همین دلیل مفهوم تغییرات درونگونهای و مرز آن با تغییرات بینگونهای بهعنوان پایه و اساس استفاده از یک قطعه 628 نوکلئوتیدی از ژنوم میتوکندریایی یعنی COI در شناسایی گونهها کاربرد پیداکرده است. این فاصله بارکد، حد آستانه (10 مرتبه بزرگتر از میانگین واگرایی درون گونهای) را برای تعریف مرز بینگونهای فراهم نموده است و کارائی این ژن در نشان دادن اختلاف بالا بین دو فاصله درون گونهای و بینگونهای با اولین مطالعات با بررسی 260 گونه جوجهآور در آمریکای شمالی تائید شد (17و 18). به همین ترتیب این ژن کارایی خود را در بازشناسی پراکنش گونهها و الگوهای جغرافیای زیستی نشان داده است (8، 1و 2).
دمسرخ معمولی (Common Redstart) پرندهای کوچک و مهاجر از راسته گنجشکسانان Passeriformes و خانواده مگسگیرها Muscicapidae بانام علمی (Linnaeus 1758) Phoenicurus phoenicurus بوده که از دو زیرگونه اصلی با نامهای phoenicurus و samamisicus برخوردار است (13). درمجموع، دمسرخ معمولی در پالئارکتیک پراکنش وسیعی دارد و بیشترین جمعیت زادآور اینگونه در اروپا زیست میکند (7). زیرگونه phoenicurus در اروپا (بهغیراز جنوب شرقی آن)، شمال غربی آفریقا، شرق تا مرکز سیبری و شمال مغولستان، و بهصورت غیر زادآور در آفریقا پراکنش دارد. زیرگونه samamisicus در جنوب بالکان و یونان به سمت شرق ترکمنستان، جنوب ازبکستان، ایران و بهصورت غیرزادآور در شمال شرقی آفریقا و شبهجزیره عربستان گسترده شده است. بارزترین وجه تمایز جنس نر این زیرگونه با زیرگونه اول، لکه سفیدروی بال بیانشده است (10). در ایران، پایینترین حد حضور دمسرخ معمولی در دامنههای شمالی البرز و لکه کوچکی در جنوب کشور میباشد (7).
مطالعات نشان میدهد که در دمسرخ معمولی دو دودمان متفاوت ازنظر ژن COI وجود دارد که میزان این واگرایی بهاندازه 5 درصد K2Pمیباشد. دمسرخها دارای تغییرات درون گونهای بالاتر از حد آستانه در ناحیه جغرافیایی پراکنش خود میباشند که این تغییرات در هر دو زیرگونه قابلمشاهده است. از سال 2010 به بعد، تغییرات درون گونهای بالا برای دمسرخ معمولی در ناحیه جغرافیایی پالئارکتیک گزارششده است (22 و 19) که در آن به مواردی از قبیل شیب تغییرات ژنتیکی، میزان تمایز جمعیتها در کشورهای مختلف اروپایی، ترکیه و ایران بهاندازه کافی توجه نشده، لذا این مطالعه سعی دارد ضمن نشان دادن تفاوت دودمانی بین افراد اینگونه، به فواصل کلادی و وضعیت شبکههای هاپلوتایپی اشاره داشته باشد. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات درون گونهای دمسرخ معمولی در محدوده پراکنش اینگونه نسبت به تغییرات فاصله جغرافیایی میباشد و اینکه فاصله جغرافیایی تا چه اندازه در واگرایی درون گونهای دمسرخ، شیب ژنتیکی و وضعیت فیلوجغرافیایی گونه دخیل میباشد.
مواد و روشها
نمونهبرداری: نمونههای بهکاررفته در این مطالعه مربوط به چهار منطقه از شمال ایران با ارتفاع 1600 تا 2000 متری از سطح دریا است. الف) منطقه کدیر، منطقهای کوهستانی در نیمرخ شمالی البرز مرکزی از توابع بخش کجور شهرستان نوشهر در استان مازندران با طول و عرض جغرافیایی51 درجه، 27 دقیقه و 56/29ثانیه شرقی و 36 درجه، 26 دقیقه و 81/50 ثانیه شمالی و ب) منطقه شهرستان خلخال در استان اردبیل با طول و عرض جغرافیایی 48 درجه، 31 دقیقه و 87/49 ثانیه شرقی و 37 درجه، 37 دقیقه و 43/25 ثانیه شمالی، که نمونهبرداری از آنها در طی سالهای 94- 93 انجام گردید. همچنین دادههای حاصل از نمونهبرداری در سالهای 89-87 از دو منطقه دیگر: ج) مازیچال شهرستان کلاردشت استان مازندارن با طول و عرض جغرافیایی 51 درجه، 3 دقیقه و 83/16 ثانیه شرقی و 36 درجه، 32 دقیقه و 23/0 ثانیه شمالی و د) منطقه جیکا استان گلستان با طول و عرض جغرافیایی54 درجه، 19 دقیقه و 16/33 ثانیه شرقی و36 درجه، 35 دقیقه و 50/35 ثانیه شمالی نیز بهعنوان دادههای تکمیلی برای ایران از بانک ژن دریافت و مورداستفاده قرار گرفت (شکل 1). درمجموع 16 عدد نمونه خون از سیاهرگ زیرین بال از دمسرخهای معمولی به دام افتاده در تور نامرئی در فصل زادآوری گونه (بهار) جمعآوری و در بافر کویین نگهداری شد. از تفاوت بین واگرایی و تائید 16 عدد نمونه جمعآوریشده از منطقه کدیر، 8 عدد آن متعلق به جنس نر بوده که 3 نر فاقد لکه سفید بالی (زیرگونه اول) و 5 نر دارای لکه سفید بالی (زیرگونه دوم) را در برمیگیرد، از مابقی نمونهها 4 عدد مربوط به جنس ماده و 4 عدد دیگر نیز مربوط به نابالغین بود (شکل 2).
PCR و توالییابی: استخراجDNA از نمونه خون، توسط روش نمکی (Salt Method) طبق پروتکل صورت گرفت (6). قطعه ژن میتوکندریایی COI توسط آغازگرهای عمومی با برنامه دمایی مورد نظر (جدول1) تکثیر شد. مقادیر مواد موردنیاز جهت واکنش چرخه پلیمراز برای آغازگر اول،l µ 25-20 آب مقطر استریل تزریقاتی،l µ 75/0 آغازگرBirdF1،l µ5/0 از هر دو آغازگرBirdR1 وBirdR2 وl µ 3 از DNA استخراجشده میباشد. برای آغازگر دومl µ19 آب مقطر استریل تزریقاتی، l µ1 آغازگرAF،l µ1 آغازگرAR وl µ 4 ازDNA استخراجشده موردنیاز میباشد که داخل و یالهای PCR خشک آماده ریخته میشوند. همچنین به ازای هر نمونه 25/0 آنزیم تک پلیمراز بهصورت جداگانه اضافه میگردد. بعد از انجام فرآیند PCR در انتها نمونهها جهت توالییابی به شرکت ماکروژن کره ارسال گردید.
تجزیهوتحلیل دادهها: توالیها توسط نرمافزار Bioedit (16) بهصورت دستی مرتبسازی شده و مورد ویرایش قرارگرفت. در انتها توالی به طول 528 نوکلئوتید برای هر نمونه به دست آمد. در مرحله بعد برای اطمینان از عدم وجود کدونهای متوقف کننده توالیها در نرمافزار MEGA6 (33) موردبررسی قرارگرفتند. تحلیل بیزین با استفاده از روش زنجیره مارکوف مونتکارلو (Markov Monte Carlo Chain) با نرمافزارMrBayes3.2.2 انجام شد (20) که در آن مگسگیر سینهسرخ Ficedula parvaبهعنوان گروه بیرونی در نظر گرفته شده است. فرایند زنجیره مارکوف مونتکارلو، باده میلیون تکرار با پیشفرض قبلی انتخاب درخت در هر 1000 نسل (نتیجه 000/100 درخت) اجرا گردید. این تحلیل با انتخاب یک درخت به طور تصادفی شروع میشود. 5000 درخت اول برای حفظ سطح اطمینان نادیده گرفته و مقدار احتمال اولیه برای سایر درختهای باقیمانده محاسبه میشود. ترسیم شبکه هاپلوتایپی برمبنای حداقل فاصله (Minimum Spanning) توسط نرمافزارPopART (25) صورت گرفت.
جدول 1 - توالی پرایمرهای مورد استفاده برای ژن سیتوکروم اکسیداز سی زیر واحد یک (COI)
کندل شناسی ؛ آموزش کندل خوانی و الگوهای کندلی پر کاربرد
کندل ها نمایش رفتار، احساسات و نوع تصمیمات خریداران و فروشندگان است. آموزش کندل شناسی به تریدر کمک می کند تا نگاه دقیق تر و جزئی تری به چارت و حرکت جزئی قیمت یا نرخ داشته باشد. آشنایی با کندل ها و الگوهای کندلی در کنار تعیین نواحی حمایت و مقاومت بهترین نقاط ورود به خروج را برای تریدر مشخص می کند. بی تردید تسلط بر الگوهای کندلی در کنار استراتژی هایی نظیر پرایس اکشن ، امواج الیوت و … ترید و معاملات سودآوری برای تریدر به ارمغان می آورد.
فهرست عناوین این مطلب
کندل شمعی ژاپنی
در نرم افزارهای تحلیل حرکت قیمت یا نرخ به صورت های مختلفی مانند میله ای، خطی و کندل های شمعی ژاپنی نمایش داده می شود. کندل های شمعی ژاپنی در بین بسیاری از تریدرها از جایگاه خاصی برخوردار است. تریدرهای حرفه ای با بررسی اندازه سایه ها و بادی کندل اطلاعات مهمی از قدرت و ضعف خریداران و فروشندگان استخراج می کنند.
در یک کندل چهار قیمت یا نرخ پایین ترین، بالاترین، باز شدن و بسته شدن قابل مشاهده است. سایه ها در کندل بالاترین و پایین ترین قیمت را در کندل را نمایش می دهند.
کندل چکش (Hammer)
این الگو به عنوان الگویی برای انتظار تغییر رفتار معامله گران است. کندل چکش می تواند سفید یا صعودی و یا مشکی یا نزولی باشد. طول سایه زیر کندل قدرت کندل را نشان می دهد. هر چه سایه زیر کندل بلند تر باشد قدرت کندل بیشتر است. در برخی مواقع یک سایه بسیار کوچک در بالای کندل وجود دارد.
کندل چکش وقتی روی یک حمایت تشکیل می شود سیگنال خرید در نظر گرفته می شود. برخی از تریدرها منتظر می مانند تا بعد از کندل چکش یک کندل صعودی تشکیل شود تا صعود تایید شود.
اگر چند کندل چکش به صورت پی در پی و یا با فاصله کم ظاهر شوند صعود محتمل تر خواهد بود و سیگنال خرید قوی تر می شود و بر اعتبار تحلیل افزوده می گردد.
سایه زیرین بادی در کندل چکش حداقل دو برابر بدنه یا بادی است. نکته مهم تشکیل کندل چکش بر روی حمایت است. با تشکیل کندل چکش در ناحیه حمایتی بازار در حال ساخت یک کف یا قعر می باشد و پس از ایجاد یک روند صعودی بسیار محتمل است. سایه زیرین بادی در کندل چکش به این مفهوم است که فروشندگان در ابتدا قیمت یا نرخ را پایین آورده اند اما با حمایت خریداران قیمت یا نرخ به سمت بالا بازگشته است.
لایت فارکس یکی از بهترین بروکرهای فعال در بازار فارکس است و در مقایسه با رقبای خود برای تریدرهای ایرانی امکانات بسیار خوبی ایجاد کرده است. شما در بروکر لایت فارکس قادر به معامله تمام جفت ارزهای فارکس، ارزهای دیجیتال، فلزات، سهام های بازار بورس نیویورک و نزدک هستید.
- جهت آموزش ثبت نام و بررسی بروکر لایت فارکس بر روی لینک روبرو کلیک فرمایید: لایت فارکس
- جهت مراجعه به وبسایت بروکر لایت فارکس بر روی لینک روبرو کلیک فرمایید: وبسایت رسمی لایت فارکس
شوتینگ استار ، چکش معکوس ، ستاره ثاقب ، شهاب سنگ (Shooting star)
اگر در ناحیه مقاومتی کندل شوتینگ استار ظاهر شد نشانه پایان روند صعودی است. هر چه سایه بالای کندل بلندتر باشد اعتبار کندل شوتینگ استار بیشتر است. این کندل در قله ها معمولا تشکیل می گردد. توجه شود که در زیر بادی کندل شوتینگ استار یا اصلا سایه ای وجود ندارد یا یک سایه بسیار کوچک وجود دارد.
بادی این کندل می تواند سفید یا مشکی باشد به عبارت دیگر کندل ستاره ثاقب می تواند صعودی یا نزولی باشد. در صورتیکه بادی کندل نزولی باشد اعتبار الگو بیشتر است.
برای تایید بیشتر می توان واگرایی اسیلاتور را نیز در قله بوجود آمده چک نمود.
روش دیگر برای گرفتن تایید نزولی بودن کندل بعد از کندل شوتینگ استار است. اما بهترین سیگنال تشکیل شوتینگ استار بر روی مقاومت است.
تشکیل چند شوتینگ استار پی در پی پایان روند صعودی را محتمل تر می کند.
کندل پوشه یا کندل انگالفینگ یا کندل پوششی (Engulfing)
کندل انگالفینگ وقتی بر روی ناحیه حمایت یا مقاومت تشکیل می شوند نشان دهنده تغییر روند هستند.
بادی کندل انگالفینگ صعودی بادی یا بدنه کندل نزولی قبلی را پوشش می دهد.
بادی کندل انگالفینگ نزولی بادی یا بدنه کندل صعودی قبلی را پوشش می دهد.
پوشش بدنه یا بادی کندل قبلی و به اصطلاح انگالف شدن کندل قبلی نشان دهنده این است که قدرت نیروی مخالف در بازار بسیار زیاد تفاوت بین واگرایی و تائید شده است. یک هیجان جدید وارد بازار شده است.
نکته مهم یافتن نواحی حمایت و مقاومت و رصد شکل کندل بر روی این نواحی است. با این نوع تحلیل می توان جهت بازار را یافت.
در تصویر بالا الگوی انگالفینگ نشان داده شده است. اگر توجه کنید کندل قبلی هم کندل قبل خود را انگالف کرده و معتبر نبوده است. علت آن اینست که در ناحیه مقاومتی و تشکیل یک کندل انگالف نزولی می تواند معتبر باشد. الگوی انگالفینگ در الگوهای کندل شناسی و کندل خوانی در میان تریدرها مهم در نظر گرفته می شود.
کندل شناسی ؛ کندل هنگینگ من یا مرد آویزان (Hanging man)
تشکیل این کندل در ناحیه مقاومتی می تواند پایان روند صعودی را نشان دهد. پس از آن ممکن است یک روند نزولی یا یک اصلاح ایجاد گردد. بادی کندل مرد آویزان یا دار آویز یا هنگینگ اگر نزولی باشد سیگنال قوی تر است. به عبارت دیگر رنگ کندل هنگینگ من مشکی تحلیل را معتبرمی کند.
هر چه سایه زیر بدنه کندل بلندتر باشد الگو اعتبار بیشتری دارد. در بالای بادی کندل هنگینگ من یا سایه نیست یا سایه بسیار کوچکی وجود دارد. با توجه به اینکه سایه بلند در زیر بادی قدرت خریداران را نیز نشان می دهد توصیه می شود صبر شود تا کندل نزولی بعدی برای تایید بیشتر اتمام روند صعودی تشکیل شود تا تریدر با اطمینان بیشتری در جهت نزول وارد بازار شود.
نکته مهم تشکیل این الگو در ناحیه مقاومتی می باشد.
کندل شناسی ؛ کندل چکش معکوس (Inverted hammer)
در کندل شناسی و کندل خوانی هر کندل حاوی اطلاعاتی از قدرت و ضعف خریداران و فروشندگان است. در صورتیکه کندل چکش معکوس در حمایت تشکیل شود می تواند ابتدای روند صعودی را نشان دهد. بادی می تواند سفید (صعودی) یا سیاه (نزولی) باشد. سایه کندل در بالای بادی است و هر چه بلندتر باشد اعتبار کندل بیشتر است. طول سایه حداقل دو برابر بدنه است.
اگر کندل صعودی باشد آغاز روند صعودی محتمل تر است.
نکته مهم همانند دیگر الگوهای کندلی محل تشکیل آنهاست. یعنی ابتدا باید حمایت تشخیص داده شود و بعد کندل چکش معکوس در حمایت مورد توجه قرار گیرد. لازم و ضروریست که در تحلیل این الگو کندل تایید یعنی کندل صعودی بعد از آن تشکیل شود. زیرا سایه در بالای آن قدرت فروشندگان را نشان می دهد و قدرت فروشندگان قیمت بسته شدن کندل را پایین آورده است. بنابراین کندل بعدی حتما مورد بررسی قرار می گیرد. اگر کندل بعدی صعودی باشد ضعف فروشندگان و آغاز روند صعودی را نوید می دهد.
کندل دارک کلود کاور یا کندل ابر سیاه پوششی (dark cloud cover)
این کندل در ناحیه مقاومت نشانه ای از پایان روند صعودی می باشد. قیمت یا نرخ باز شدن این کندل از قیمت بسته شدن کندل قبلی بالاتر است. به عبارت دیگر یک گپ وجود دارد. فشار فروش در این کندل بسیار زیاد است و با قدرت قیمت یا نرخ در این کندل بیش از 50 در صد بادی کندل قبلی پایین می آید.
این کندل دارای بادی بزرگ نسبت به سایه ها می باشد و نزولی می باشد. سایه کوچک تر و بادی بلندتر بر اعتبار این کندل می افزاید.
کندل شناسی ؛ الگوی کندلی نفوذی (Piercing)
این الگو در حمایت و انتهای روند نزولی تشکیل می گردد. این الگو از دو کندل تشکیل می شود که کندل اول نزولی و کندل دوم صعودی می باشد.
یکی از نشانه های الگوی پیرسینگ یا کندل نفوذی این است که قیمت یا نرخ باز شدن کندل صعودی پایین تر از قیمت یا نرخ بسته شدن کندل نزولی قبلی است. نشانه دیگر کندل صعودی این است که تا بیش از نصف کندل نزولی قبلی را پوشش می دهد. نشانه سوم کوچک بودن سایه بالای کندل صعودی در مقابل بدنه یا بادی کندل صعودی است.
می توان برای اطمینان بیشتر برای بازگشت قیمت منتظر تمام شدن یک کندل صعودی دیگر نیز ماند و پس از آن وارد بازار شد.
دیدگاه شما