فرصت سپاه به مسئولان اقلیم کردستان برای برخورد با تروریستها/ شرارت کنند، حملات را از سر میگیریم
سپاه: به مقامات اقلیم کردستان عراق هشدار داده شده که در صورت حضور هر یک از مسئولان اقلیم و یا هر یک از اعضای کنسولگریهای مستقر در اقلیم در مقرهای گروهکهای تروریستی، در صورت صدمه دیدن این افراد، مسئولیت بر عهده خود آنها خواهد بود.
گروه سیاسی-رجانیوز: از دوم مهرماه، نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به شرارتهای گروههای تروریست تجزیه طلب مستقر در اقلیم کردستان عراق، حملات سنگینی را علیه مقرهای این گروهکها به مرحله اجرا در آورد.
به گزارش رجانیوز ؛ نیروی زمینی سپاه در مرحله نخست این حملات با محوریت قرارگاه حمزه سید الشهدا(ع) حملات موشکی، توپخانهای و پهپادی خود علیه مواضع گروهکهای تروریستی را آغاز کرد و در همان مرحله اول، بنا بر اعلام سردار پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه، ۷۳ موشک بالستیک تاکتیکی از جمله موشک های فتح ۳۶۰ را به مقرات تروریستها شلیک کرد که در این میان ۱۸ موشک سهم مقر مرکزی حزب تروریستی دموکرات کردستان ایران مستقر در کوی سنجق کردستان عراق بود.
علاوه بر این، در حملات اخیر سپاه، مقر گروهکهای تروریستی کومله، پژاک و پاک نیز شاهد حملات سنگینی بود و نیروی زمینی تاکنون در چند مرحله، با آتش سنگین یگانهای رزمی خود مقرهای گروهکهای تروریستی در استراتژی های ضد روند اقیلم شمال عراق را هدف قرار داده است که موجب وارد آمدن خسارات جانی و مالی فراوانی به این گروهکها شده است. شدت حملات سپاه به حدی بود که تنها در مرحله اول، ۳۰ تروریست کشته شده و ۲۰۰ تروریست دیگر زخمی شدهاند.
تاریخچه مقابله با اقدامات تروریستی و تجزیه طلبانه گروهکها در این مناطق به اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ برمی گردد یعنی زمانی که آنها فعالیت مسلحانه خود علیه جمهوری اسلامی ایران به منظور تجزیه استانهای کردنشین را آغاز کردند.
این روند حتی بعد از پایان دفاع مقدس نیز ادامه داشت تا جایی که در سال ۷۵، قرارگاه حمزه سید الشهدا(ع) نیروی زمینی سپاه به فرماندهی شهید احمد کاظمی عملیاتی را در عمق خاک عراق و علیه مرکزیت این گروهکهای تروریستی انجام میدهد که موجب میشود آنها تعهد دهند تا دیگر هیچگونه فعالیت نظامی و مسلحانه علیه ایران انجام ندهند.
این روند اما مدت زیادی طول نمیکشد و در سالهای بعد و پس از اشغال عراق توسط آمریکاییها و همچنین پشتیبانی رژیم صهیونیستی، گروهکهای تجزیه طلب فعالیت مسلحانه خود را از سر گرفتند.
در پی این موضوع، نیروی زمینی سپاه از سال ۸۸ تا ۹۰ سلسله عملیاتهایی را در منطقه شمالغرب کشور اجرا کرد که در نتیجه آن، تمامی ارتفاعات مرزی از وجود گروهکهای تروریستی پاک شده و این گروهکها مجبور به عقب نشینی در عمق خاک اقیلم کردستان شدند.
اما با تحریک اسرائیل و آمریکا گروهکهای تروریستی تجزیه طلب همچنان فعالیتهای خود علیه کشورمان را پیگیری میکردند تا اینکه در سال ۹۷ گروهک تروریستی حزب دموکرات عملیاتی را علیه یکی از پاسگاههای مرزی سپاه اجرا کرد که موجب شهادت چند تن از پاسداران انقلاب اسلامی شد.
در پاسخ به این اقدام تروریستی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مقر مرکزی حزب دموکرات کردستان و چند مرکز آموزشی این گروهک را با موشکهای فاتح ۱۱۰ مورد اصابت قرار داد که منجر به وارد شدن تلفات سنگین به این گروهک تروریستی شد.
اما در یکی دو سال اخیر و پس از آنکه رژیم صهیونیستی استراتژی «مرگ از راه هزار جراحت» را در قبال جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفت، گروهکهای تروریستی تجزیه طلب عملا به یکی از بازوهای اجرایی سرویسهای جاسوسی این رژیم بدل شدند تا جایی که موساد عملیاتهایی را با بهرهگیری از نیروهای این گروهکهای ترویستی در داخل خاک ایران برنامه ریزی کرد.
در یکی از این عملیاتها موساد به منظور ضربه زدن به یکی از مراکز حساس و حیاتی نظامی کشور در استان اصفهان، تیمی از گروهک تروریستی کومله را انتخاب میکند. این تیم ماهها در یکی از کشورهای آفریقایی توسط افسران اسرائیلی آموزش میبیند و حتی نحوه اجرای عملیات روی ماکت شبیه سازی شده این مرکز را بالغ بر ۷۰ بار تمرین میکنند.
اما این تیم تروریستی از همان ابتدای فعالیت خود در رصد اطلاعاتی سربازان گمنان امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات قرار میگیرد و پس از ورود به کشور و تنها چند ساعت مانده به اجرای عملیات، تمامی اعضای این تیم دستگیر میشوند. ضربه وارد شده به موساد در این عملیات به صورتی بوده است که آنها مجبور میشوند مسئول میز ایران را برکنار کرده و فرد دیگری را بجای آن منصوب کنند.
با دستگیری این تیم تروریستی، ارتباط مستقیم و عملیاتی گروهکهای تروریستی تجزیه طلب با سرویس جاسوسی اسرائیل برای دستگاههای اطلاعاتی کشورمان مسجل میشود.
از سوی دیگر این گروهکها سعی کردند با سوء استفاده از فضای بوجود آمده پس از درگذشت مهسا امینی برخی شهرهای مرزی کشور مانند اشنویه را به آشوب بکشند و در این مسیر، با ورود تیمهای تروریستی و محمولههای سلاح به داخل کشور اقدامات ضد امنیتی خود را به مرحله اجرا درآورند اما با هوشیاری سربازان و پاسداران گمنام امام زمان(عج) تمامی تیمهای تروریستی پیش از انجام هرگونه اقدامی دستگیر شدند.
از سال ۱۳۹۷ اما دکترین جدیدی در دستور کار نیروهای مسلح جمهوری اسلامی قرار گرفته است که بر مبنای آن، در بعد راهبردی، دفاعی و در بعد عملیات و تاکتیک، هجومی عمل میکنند. یعنی در ابتدا ایران قصد تهاجم به هیچ کشوری را ندارد اما در صورت بروز هر گونه تهدیدی، به مبدا تهدید تهاجم خواهد کرد و تهدیدات را در همان مبدا خود نابود میکند.
بر همین اساس و در پی اقدامات ضد امنیتی گروهکهای تروریستی تجزیه طلب در اقیلم کردستان عراق، عملیات انهدام مقرهای این گروهکهای تروریستی در دستور کار سپاه قرار گرفت.
در این عملیاتها، به صورت همزمان مقرهای چهار گروهک تروریستی حزب دموکرات، کومله، پژاک و پاک(حزب آزاد کردستان) زیر ضربه قرار گرفت. این در حالیست که گروهک های تروریستی در سالهای اخیر و پس از حملات سپاه به مقرهای آنها، مراکز خود را از نزدیکی مرز ایران (حدود 40 کیلومتری) به عمق بیشتری از خاک اقلیم شمال عراق (در فاصله بیش از ۱۰۰ کیلومتر) منتقل کردند و برای همین در عملیات های اخیر، برد حملات سپاه نیز بیشتر شد.
شدت حملات سپاه در عملیات اخیر به صورتی بوده است که صدمات قابل توجهی به مرکزهای فرماندهی، آموزش و تجمع گروهکهای تروریستی وارد شده و در یک نمونه مقر فرماندهی کروهگ تروریستی پاک که در سالهای اخیر بیشترین فعالیت نظامی را علیه کشورمان داشته است به طور کلی نابود شده و در نتیجه آن یکی از معاونین ارشد حسین یزدانپناه سرکرده این گروهک از ناحیه سر به شدت مجروح شده است.
این عملیات به صورتی اجرا شد که هیچگونه آسیبی به مردم اقلیم کردستان عراق وارد نشود و علی رغم آنکه گروهکهای تروریستی سعی کردهاند مقرهای خود را در نزدیکی محل زندگی مردم ایجاد کنند، سپاه با بهره گیری از تجهیزات پیشرفته و نقطهزن، مقرهای کروهگهای ضد انقلاب را با دقت مورد اصابت قرار داده است.
البته سپاه بارها به مردم اقلیم کردستان اعلام کرده است که از مقرهای گروهکهای تروریستی فاصله بگیرند تا در صورت پاسخ متقابل سپاه به اقدامات تروریستی گروهکها، اتفاقی برای آنان نیفتد.
در همین رابطه یک منبع آگاه گفته است که حملات سپاه پس از انهدام اهداف از پیش تعیین شده، متوقف شده و ادامه آن منوط به رفتار آتی مسئولان اقلیم شمال عراق خواهد بود.
بنا بر این گزاش، در صورتیکه مقامات اقلیم تصمیم معقولی اتخاذ کنند و جلوی شرارت های گروههای تجزیه طلب و ضد ایران را بگیرند، این آتش بس ادامه خواهد یافت و در غیر اینصورت، سپاه پاسداران عملیات خود علیه گروهکهای تروریستی ضد انقلاب را از سر خواهد گرفت و در این مسیر حق تعیین نحوه اجرای عملیات را برای خود محفوظ می داند.
این منبع آگاه در ادامه گفته است: به مقامات اقلیم کردستان عراق هشدار داده شده که در صورت حضور هر یک از مسئولان اقلیم و یا هر یک از اعضای کنسولگریهای مستقر در اقلیم در مقرهای گروهکهای تروریستی -به هر منظوری که باشد- در صورت صدمه دیدن این افراد، مسئولیت بر عهده خود آنها خواهد بود.
آیا آخرالزمان هستهای در شرف وقوع است؟
در بحران فعلی آنچه که بیش از همه چیز فضا را مخاطره آمیز کرده از بین رفتن ارزش بازدارندگی و یا با نگاهی خوش بینانه تر کاهش آن است.
آندری سوشنتسوف، مدیر برنامه کلوپ والدای در باره احتمال وقوع جنگ هسته ای در اثر گسترش حمله نظامی روسیه به اوکراین می نویسد * :
برخی کارشناسان روابط مسکو و کی یف را با روابط آمریکا و کوبا مقایسه می کنند. کوبا از یک طرف به دنبال این بود که در خط مقدم مبارزه با سرمایه داری جهانی قرار گیرد اما از طرفی دیگر در زندگی سیاسی ـ اجتماعی آمریکا تنیده شده بود. با این وجود، عواملی وجود دارد که تضادهای روسیه و اوکراین را بر خلاف روابط متخاصم واشنگتن و هاوانا نشان می دهد.
در سه دهه گذشته، منطق روابط روسیه و غرب بر این فرض اساسی استوار بود که مسکو هرگونه اقدام ناتو برای تغییر موازنه قوا در اروپا را می پذیرد. در واقع، روسیه اغلب باید در حالت تدافعی قرار می گرفت، که به تدریج موقعیت استراتژیک خود را نه تنها در قاره، بلکه حتی در کمربند کشورهایی که در امتداد مرزهای نزدیک خود بود، بدتر کرد.
این موضوع تا لحظه ای که غرب روی پیوستن اوکراین به جامعه فراآتلانتیک قمار کرد صدق می کرد. زیرا دولت های کی یف برای سال های متمادی پروژه ملی خود را به عنوان دشمن روسیه ساخته بودند. در آن سو کوبایی وجود داشت که در استقرار تسلیحات اتمی شوروی برای مقابله با ایالات متحده کمک کرد، در حالی که فاقد توانایی های نظامی برای مبارزه با واشنگتن بود. با این همه، عواملی وجود دارند که تضادهای روسیه و اوکراین را بر خلاف روابط متخاصم واشنگتن و هاوانا نشان می دهند.
آخرالزمان هستهای فرا میرسد؟
اول؛ بر خلاف کوبا، اوکراین شروع به نظامی سازی فشرده کرد و شروع به تبدیل شدن به یک بازیگر مهم نظامی در اروپای شرقی کرد. اتحاد جماهیر شوروی توانایی های نظامی قدرتمندی داشت و کی یف به یکی از بزرگترین وارثان پتانسیل نظامی شوروی تبدیل شد. بعدها، ناتو کمک کرد تا نیروهای مسلح اوکراین به یک ارتش کیفی بهتر تبدیل شوند. بر اساس منابع مختلف، تعداد این ارتش به ۲۵۰ هزار نفر رسیده است استراتژی های ضد روند که تنها یک چهارم نیروهای مسلح روسیه است. اگر این رقم را به نیروهای ذخیره و کارمندان سایر سازمان های مجری قانون اوکراین اضافه کنید، این تعداد می تواند به یک میلیون نفر برسد که با اندازه ارتش روسیه قابل مقایسه است. امروز همه این قدرت در جبهه مستقر شده است.
دوم؛ در اوکراین یک تضاد اجتماعی ـ فرهنگی حلنشده بین افرادی با هویت طرفدار روسیه و کسانی که جهان بینی خود را با ایده ملی اوکراین غربی مرتبط میکنند وجود دارد. موقعیت این دومی درگیری مسلحانه داخلی با شرق کشور را از پیش تعیین کرده است. در هشت سال پس از سال ۲۰۱۴، منطقه دونباس به طور مداوم تحت فشار نظامی کی یف بوده است. این درگیری هم افراطگرایی مردم با هویت روسی در دونباس را از پیش تعیین کرده و هم مردمی با گرایش غربگرا که روسیه را بهعنوان یک تهدید وجودی ابدی درک می کنند. دومی شروع به پیروزی بر روسیه به عنوان هدف سرنوشت خود کرد و معتقد بود که این به حل مناقشه داخلی در شرق کشور کمک می کند.
چنین مجموعه ای از تضادها با معضل هند و پاکستان قابل مقایسه است. این کشورها بیش از نیم قرن است که بر سر جامو و کشمیر در حال جنگ هستند. هر دو کشور همزمان با فروپاشی راج بریتانیا ظهور کردند. برای پاکستان، پیدایش دولت و استقلالیت با مخالفت علیه هند ارتباط مستقیم دارد. هر دو کشور به طور همزمان نیروهای مسلح قابل توجهی را ایجاد کردند که اکنون شامل سلاح های هسته ای می شود. پاکستان شروع به برقراری روابط سیاست خارجی با کشورهای متخاصم هند کرد و سعی کرد تهدید ناشی از دهلی را متعادل کند.
مسکو اوکراین را بهعنوان یک دشمن تلقی میکرد و متوجه شد که ظرف چند سال این کشور میتواند مجموعه قابل توجهی از تسلیحات را از کشورهای ناتو دریافت کند، که برای وارد کردن خسارت های عظیم به منطقه دونباس یا خود روسیه کافی است.
روسیه با یک چالش استراتژیک مضاعف روبرو بود: کاهش افق زمانی مذاکرات برای روسیه منجر به آن شد تا اوکراین در نهایت پتانسیل نظامی برای حل مسئله در شرق را به دست آورد، ضمن اینکه احساسات ضد روسی در خود اوکراین نیز به سرعت در حال رشد بود.
مجموعه این عوامل توضیح می دهد که چرا روسیه به تصمیم سوئد و فنلاند برای پیوستن به ناتو با آرامش واکنش نشان داد. اگر پتانسیل نظامی این کشورها را با هم مقایسه کنیم، آشکار می شود که آنها از این نظر به طور قابل توجهی از اوکراین پایین تر هستند. علاوه بر این، هیچ تناقض فرهنگی ـ اجتماعی بین روسیه و کشورهای شمال اروپا، همچون اوکراین، وجود ندارد، که می تواند بلافاصله منجر به تشدید درگیری نظامی شود.
علیرغم این واقعیت که این درگیری همچنان یک رویارویی مسلحانه بین دو کشور است، اما بر کل معماری نظم جهانی تأثیر می گذارد و خطوط استراتژی سیاست خارجی روسیه را تغییر می دهد. در اینجا فقط برخی از مجهولات معادله جدید جهانی آورده شده است. هنوز مشخص نیست که سرنوشت سازمان ملل چه خواهد شد و روسیه چه جایگاهی در آن خواهد داشت. اقتصاد جهانی و لجستیک چگونه عمل خواهد کرد؟ منابع انرژی روسیه چگونه و از کجا صادر می شود؟ آیا اتحادیه اروپا از نظر اقتصادی پایدار و بادوام باقی خواهد ماند؟
بدیهی است که روابط روسیه با غرب از نظر کیفی در حال تغییر است. قابل درک ترین مفهوم در این گونه از دگردیسی این است که روسیه و کشورهای ناتو اکنون در روح نیمه دوم دهه ۱۹۴۰ دشمن یکدیگر خواهند بود؛ یعنی زمان ظهور دوقطبی سخت. با این حال، خطوط تغییر رابطه بین ایالات متحده و اروپا نیز قابل مشاهده است.
اکنون اروپاییها بین شرکای خود انتخابی نخواهند داشت و مجبور هستند فقط بر ایالات متحده تمرکز کنند. به دلیل فقدان تنوع استراتژیک، آنها مجبور به تسلیم شدن در قبال ناتو خواهند شد. از آنجایی که آنها قادر به همکاری با روسیه نیستند، مجبورند به حفاظت نظامی آمریکا تکیه کنند که هزینه بسیار بیشتری برای آنها خواهد داشت.
در این راستا، اروپا خودمختاری استراتژیک خود را از دست خواهد داد که احتمالاً یکی از پیامدهای اصلی بحران در حال گسترش است. به ویژه با اعلام الحاق چهار منطقه اوکراین یعنی زاپورژیا، خرسون، دونتسک و لوهانسک به خاک روسیه، معادلات و روند بازی ها به مراحل حساس تری رسیده و باید دید با وجود هزینه های بسیار بالا حمله هسته ای می تواند به حالت توجیه پذیر خود برسد یا خیر. عدم آمادگی برای عقب نشینی از جانب هر یک طرف ها موضوع مهمی بود که ناظران پیش تر هشدارهای مربوطه نسبت به آن را مطرح کرده بودند.
اگرچه جنگ لفظی در جریان مخاطرات دوره جنگ سرد بالا گرفت، اما جان اف کندی، رئیس جمهور وقت آمریکا و خروشچف توافق کردند که به محض وجود تهدید واقعی انجام یک حمله هستهای، تنشها را کاهش دهند. مساله ای که در نهایت به عقب نشینی از مواضع منجر شد.
اما در بحران فعلی آنچه که بیش از همه چیز فضا را مخاطره آمیز کرده از بین رفتن ارزش بازدارندگی و یا با نگاهی خوش بینانه تر کاهش آن است. مساله ای که زنگ خطر را در کاخ سفید نیز به صدا در آورده است، به گونه ای که بایدن نیز اعتراف می کند که برای نخستین بار از زمان بحران موشکی کوبا، تهدیدی مستقیم درباره استفاده از سلاح اتمی وجود دارد.
رئیس جمهور آمریکا معتقد است که تهدیدهای اخیر پوتین شوخی نیست و آخرالزمان هسته ای به بالاترین حد خود در ۵۰ سال اخیر رسیده است. درست مانند ۷ ماه گذشته که به باور بسیاری تهاجم روسیه به خاک اوکراین تنها یک تهدید ارزیابی می شد، اما در نهایت صورت گرفت.
زمان و جهت گیری معادلات در آینده نه چندان دور مشخص خواهد کرد که آیا روسیه از تسلیحات اتمی استفاده خواهد کرد یا اینکه وعده استراتژی های ضد روند ها در حد تهدید باقی خواهند ماند.
* ترجمه: ابوالفضل خدائی؛ خبر انلاین
تماشاخانه
با این همه ستاره، پرسپولیس زشت بازی میکند!/ چرا در خانه و بیرون خانه با دو هافبک دفاعی بازی میکند؟
بهروز سلطانی دروازهبان پیشین تیم ملی و پرسپولیس میگوید: پرسپولیس با این همه ستاره نباید این طور زشت و نازیبا بازی کند.
بهروز سلطانی با بیان این جمله ادامه میدهد: اگر نگاهی دقیق به اسامیبازیکنان پرسپولیس در دیدار با سپاهان اصفهان بیندازید متوجه میشوید غیر از ۱۱ بازیکن اصلی، نفراتی چون احمد گوهری، سینا اسدبیگی، محمدمهدی احمدی، وحدت هنانوف، سروش رفیعی، فرشاد فرجی، سیامک نعمتی، مهدی عبدی و وحید امیری نیز روی نیمکت حضور داشتند. امید عالیشاه، حامد پاکدل و دیاباته مصدوم هستند و در لیست قرار نگرفتند.
او خاطرنشان میکند : به نظر من پرسپولیس فعلی یکی از پرستاره ترین تیمهای ۱۰ شاید هم ۲۰ سال اخیر پرسپولیس باشد اما نمیدانم چرا این تیم با دو هافبک دفاعی بازی میکند؟ استفاده از دو هافبک دفاعی برابر تراکتور و سپاهان اصفهان باعث شد پاسهای رو به عقب این تیم و پاسهایی که برای بیرانوند ارسال میشود بیشتر از پاسهای رو به جلو شود. پاسهای متعدد رو به عقب باعث میشود استفاده از ضد حملات به پایین ترین حد ممکن برسد و اصرار بیش از حد به پاس کاریهای متعدد دست هر تیمیرا باز میگذارد تا با پرس و فشار زیاد روی خط دفاعی پرسپولیس مانع از بازیسازی و حتی نتیجه گرفتن این تیم شود. کاری که تراکتور در تهران کرد و با ۹۰ دقیقه فشار سنگین روی مدافعان و هافبکهای دفاعی عملا اجازه نداد پرسپولیس به روند مورد نظر گل محمدی دست پیدا کنند.
پیشکسوت پرسپولیس تأکید میکند: باز تکرار میکنم برای این پرسپولیس تفاوتی ندارد در تهران و ورزشگاه خانگی بازی میکنند یا در ورزشگاه حریف به میدان بروند. پرسپولیس چه مقابل سپاهان و چه مقابل ذوب آهن، فولاد، نفت مسجد سلیمان و هر تیم دیگری با دو هافبک دفاعی بازی میکند و اصرار به بازی عرضی و پاسهای رو به عقب دارد.
بهروز سلطانی ضمن اشاره به رو شدن دست پرسپولیس برای سایر تیمها و استفاده از یک تاکتیک خاص میگوید: با این همه بازیکن طراز اول و ملی پوش چرا پرسپولیس اصرار به استفاده از یک شیوه داشته و به توپهای پشت مدافعان حریف برای گلزنی چشم دوخته است؟ آن هم درحالی که تیمهای حریف کاملا دست پرسپولیس را خوانده اند و کمتر اجازه خلق موقعیت به سرخ پوشان میدهند. پرسپولیس در ۱۸۰ دقیقه اخیر فقط و فقط یک موقعیت گل برای لوکادیا ساخته و پرداخته کرده که این مهاجم نیز همان توپ را از زاویه بسته به تیر دروازه زد.این پاسهای متعدد عرضی و رو به عقب کمتر برای لوکادیا خلق موقعیت میکند به گونهای که در بازی مقابل سپاهان حتی یک موقعیت گل جدی برای این مهاجم هلندی ساخته و پرداخته نشد.
دروازهبان اسبق تیم ملی و پرسپولیس از علیرضا بیرانوند نیز تعریف و تمجید کرده و یادآور میشود: حضور علیرضا بیرانوند درون دروازه پرسپولیس یک نعمت است. او به اوج تجربه و پختگی رسیده و درحال حاضر بهترین گلر ایران محسوب میشود و در دیدار با سپاهان اصفهان یک موقعیت تک به تک را از حریف گرفت و اجازه نداد پرسپولیس بدون امتیاز اصفهان را ترک کند. به نظر من او لیاقت ایستادن درون دروازه تیم ملی ایران را در دومین جام جهانی متوالی خودش دارد.
او همچنین به انتقاد از عملکرد مهدی ترابی میپردازد و میگوید: من دلیل اصرار سرمربی پرسپولیس به استفاده از مهدی ترابی نزول کرده در ترکیب اصلی را نمیدانم. این بازیکن در دو بازی گذشته بسیار ضعیف عمل کرد و باید با نیمکت نشینی تلنگر میخورد. در اصفهان و مقابل سپاهان اصلا یک حرکت درست و اصولی از ترابی ندیدیم. البته هر بازیکنی در دوران فوتبالش ممکن است دچار نزول شود اما این کادرفنی است که باید آن بازیکن را به اوج برگرداند. این مهدی ترابی با این شکل بازی، باری از روی دوش پرسپولیس برنمیدارد.
سلطانی در پایان هنوز هم امیدوارانه در مورد پرسپولیس صحبت کرده و خاطرنشان میکند: تازه هفته هشتم به اتمام رسیده است. پرسپولیس تا به این جای کار به واسطه تفاضل گل کمتر نسبت به گل گهر در حالی در رتبه دوم جدول قرار گرفته که در ۴ هفته پیاپی روی گلزنیهای لوکادیا به صدر رسید و در دو هفته اخیر که پرسپولیس به پیروزی نرسیده این مهاجم هلندی به گل نرسیده است. اگر یحیی گل محمدی که مربی با تجربهای هم شده بتواند تنوع و تغییر تاکتیکی در تیمش ایجاد کند با توجه به اینکه در این فصل نفرات خوبی در اختیار دارد میتواند باز هم به صدرجدول رسیده و حتی عنوان قهرمانی نیم فصل و پایان فصل را از آن خود کند.
4 سناریو در ادامه جنگ اوکراین از نگاه مهدی مطهرنیا: بحران اوکراین گذرگاهی برای ورود به «نظم آینده جهانی» است
شفقنا آینده- یک استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل درباره سناریوهای مختلف پیش روی جنگ اوکراین می گوید: سناریو هایی که من بارها به آن توجه کرده ام که در مورد جنگ اوکراین عبارت اند از 1. سناریوی زخم کهنه 2. سناریوی بالهای عقاب آمریکایی 3. سناریوی آتش بین المللی 4. کره ایزه شدن اوکراین.
بحران اوکراین گذرگاهی برای ورود به نظم آینده جهانی است
دکتر مهدی مطهرنیا در گفت وگو با خبرنگار شفقنا آینده در پاسخ به این سوال که جنگ اوکراین بعد از کش و قوس فراوان به مرحله ای رسید که چهار بخش مهم از خاک اوکراین به زعم روس ها ضمیمه خاک این کشور شده است. این اقدام واکنش های زیادی به همراه داشت. برخی عقیده دارند روسیه موفق نمی شود زیرا اوکراینی ها در حال پیشروی به این مناطق هستند. از طرفی پوتین تهدید هسته ای داشت و رییس جمهور آمریکا تهدید وی را جدی قلمداد کرد. وضعیت اوکراین به چه مرحله ای رسیده و در ادامه چه سناریوهایی را می توان پیش بینی کرد؟ اظهار داشت: ماجرای اوکراین یک بحران محدود به این کشور محسوب نمی شود. بحران اوکراین گذرگاهی برای ورود به نظم آینده جهانی است و لبه ای از لبه های تنگ برون آمدن کرم ابریشم نظم نوین جهانی از پیله اوکراین محسوب می شود که گستره این پیله تا مدیترانه ادامه دارد و پهلو به پهلوی ماورا قفقاز و آسیای شرقی و جنوب شرقی می زند.
وی افزود: امروز بر این باورم که اوکراین به مثابه لانه مار بووآیی محسوب می شود که برای شکار آن پا را در داخل لانه مار بووآ فرو می برند تا او را شکار کنند و از لانه خود بیرون بکشند. نظم نوین جهانی مانند مار بووآیی است که در منطق رودررویی و تقابل شرق و غرب و شکل دادن به سناریو های آینده جهانی لانه گزیده است. سناریو های آینده نیمه جهانی شامل دنیای تک قطبی بوش پسر و دنیای تک چند قطبی باراک اوباما و دنیای دو قطبی ترامپ و دنیای چند قطبی منعطف رهبری شونده به عنوان تلفیقی از این سناریو ها برای آینده زمان در گرو ایجاد فضایی برای گذر از این دوران گذار طولانی است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال 1990 تا کنون بالغ بر سی سال گذشته است و در این مسیر آنچه که رخ می دهد آن است که برای تسریع ورود و شکل دادن به نظم آینده جهانی ایجاد یک زایش خون بار از این پیله تنگ ضرورت پیدا می کند و لذا اوکراین در واقع می تواند بخشی از یک پازل جهانی برای شکل دادن به آینده نظم نوین جهانی محسوب شود که در آن در مرحله نخست باید تکلیف مدعی باقیمانده از نظم قدیم جهانی در نزدیک ترین وضعیت تاریخی کاملا مشخص شود.
4 سناریو پیش روی جنگ اوکراین
وی تصریح کرد: روسیه بارها تلاش داشته که جنگ سرد دیگری را آغاز کند و پوتین به عنوان تزار جدید روسیه سعی کرده است نوعی نقاب مدرنیزه شده از دیکتاتوری را به عنوان رییس جمهور روسیه بر صورت نگاه دارد و به عنوان مرد قدرتمند مسکو زمینه های تلاطم های شرق و غرب را با محوریت مسکو در برابر واشنگتن دوباره احیا نماید و لذا ماجرای اوکراین در سطح تحلیل کلان ماجرایی تنها محدود به کیف و شخص زلنسکی نیست. لذا سناریو های گوناگونی را در این زمینه می توان مد نظر قرار داد. سناریو هایی که من بارها به آن توجه کرده ام که در مورد جنگ اوکراین عبارت اند از 1. سناریوی زخم کهنه 2. سناریوی بالهای عقاب آمریکایی 3. سناریوی آتش بین المللی 4. کره ایزه شدن اوکراین. با توجه به تحلیل روند ها و آنچه که در باب عدم قطعیت های موجود در برون یابی این روند ها می توان یافت در سناریوی نخست با عنوان زخم کهنه ایجاد تلاطمی ماندگار در جهت بوجود آوردن زخمی کهنه میان روسیه و اتحادیه اروپا مطرح است. روس ها اگر چه در عمل و در مجموع پیشرانه های موجود برای قدرت ملی یک دهم قدرت ایالت متحده آمریکا را دارا هستند اما در عمل به واسطه داشتن آتش قدرتمند و مدعی در عرصه سلاح های متعارف و غیر استراتژی های ضد روند متعارف همواره بر معادلات منطقه ای در منطقه های هدف ایالت متحده آمریکا و در سطح بین المللی اثر گذاشته اند.
مطهرنیا با بیان اینکه شکست ابهت مسکو از یک سو و از سوی دیگر ایجاد زخمی میان مسکو و پایتخت های کشور های اروپایی به عنوان رقیب اصلی ایالت متحده آمریکا در کنار چین همواره مطرح بوده است اظهار داشت: آمریکایی ها به خوبی می دانند که اگر قدرت نظامی پر ابهت روسیه به قدرت اقتصادی آلمان، قدرت فرهنگی فرانسه و قدرت سیاسی انگلیس پیوند بخورد بی تردید برای آمریکایی ها بسیار خطرناک خواهد بود و لذا باید زخم کهنه ای در سلسله جبال اورال ایجاد شود و مساله روسیه به یک مساله بسیار کهنه در ارتباط با پیوند با اروپا تبدیل شود این سناریوی زخم کهنه است. سناریوی دم بالهای عقاب آمریکایی است. در نظم آینده جهانی به هر تقدیر ایالت متحده آمریکا به استراتژی های ضد روند عنوان ابرقدرت باقیمانده از نظم کهن یعنی اولد رژیم یا رژیم کهن نزدیک به تاریخ موجود در نظام دو قطبی بلوک شرق و بلوک غرب با نماد های ناتو و ورشو در برابر هم قرار داشتند.
وی ادامه داد: شوروی با دکترین برنهاین(یا برنهایم) تحت عنوان امپراطوری شیطانی در 1990 فروریخت و آمریکا به عنوان بازمانده رژیم کهن پیروزی را بر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی جشن گرفت و بوش پدر نظم نوین جهانی را در یازده سبتامبر 1990 میلادی اعلام کرد ولی هنوز نظم نوین جهانی شکل نگرفته است. و لذا عقاب آمریکایی به عنوان نماد ایالت متحده آمریکا در طی وسعت بخشیدن به گستره بالهای خود از نیم کره غربی به نیم کره شرقی بعد از پیروزی بر شوروی اندیشید. گسترش ناتو به شرق از سال 1990 مطرح شد و در همان سال ها من بار ها بر این نکته تذکر دادم که گسترش ناتو به شرق یک امر استراتژیک با دکترین مشخص و پارادایم معین است. و آمریکا بنا بر ضرورت تاریخی خود باید به طرف آن آمده و برای گسترش آن برنامه ریزی جدی داشته باشد لذا جنگ اوکراین قطعه ای از پازل گسترش بال های عقاب آمریکایی به شرق است که با توجه به بهره مندی از ضد واقعه یازده سبتامبر 2001 میلادی مورد استفاده قرار گرفت و اکنون با توجه به بحران اوکراین تعریف عملیاتی و اجرایی پیدا کرده است و بام های عقاب آمریکایی بار دیگر بر اروپای غربی و سپس گسترش آن از غرب اروپا به شرق تمایل شدید خود را به نمایش می گذارد.
مطهرنیا تصریح کرد: سناریوی سوم سناریوی آتش بین المللی است. اگر آمریکایی ها به این نتیجه برسند که مدل حمایت از اوکراین خروجی مثبتی به همراه داشته است آرام آرام بحث حمایت از ناتوی عربی را بر علیه ایران کلید می زنند و خاورمیانه می تواند جغرافیای بدی باشد همانطور که دیدیم در سفر بایدن پیمان با اسرائیل و تلاش برای ایجاد وحدت عمل میان پایتخت های کشور های عربی با مرکزیت وین با تهران صورت می گیرد و این می تواند برای میزان سنجی تحریک پذیری چین هم موثر بیفتد و در دامنه خود به شرق آسیا نیز کشیده شود هر چه جلوتر بروید سایه این عقاب بر پرونده اوکراین و روسیه بیشتر و گسترده تر می شود و توجه داشته باشید که ایالت متحده اساسا یک ارتش چریکی برای اوکراین به وجود آورد که به طور غیر مستقیم به واشنگتن متصل است تا در نهایت بتواند بر علیه روسیه موثر واقع شود. به گونه ای که اکنون ابهت ارتش روسیه و قدرت تزاریستی پوتین با چالشی جدی روبرو است.
مسکو نتوانسته است به بسیاری از دستاورد های مورد نظر خود برسد
اکنون این اوکراین است که نسبت به روسیه وضعیت تهاجمی دارد
این کارشناس بین الملل اظهار داشت: در جنگ روسیه و اوکراین برنده شدن مسکو چندان دور از ذهن نبود ولی می بینیم که با گذشت بیش از 7 ماه از این منازعه مسکو نتوانسته است به بسیاری از دستاورد های مورد نظر خود برسد. اگر چه مناطقی بالغ بر 15% از خاک اوکراین را در دست دارد اما توقع این بود که روس ها بتوانند در پایتخت اوکراین دولت جدیدی را مستقر کنند و زمینه های تغییر رژیم در اوکراین را به وجود آورده است و در جهت گیری های خود از نظر منطق قدرت نظامی ابهت خود را به اثبات برساند. هم اکنون این اوکراین است که نسبت به روسیه وضعیت تهاجمی دارد و تهدید های پی در پی مسکو توسط پوتین و لاوروف وزیر امور خارجه و دیگر رده های سیاسی و نظامی روسیه همواره برای گسترش قدرت این کشور مورد استفاده واشنگتن قرار گرفته است.
ارتش اوکراین به عنوان یک لشگر چریکی از ارتش آمریکا به حساب می آید
وی افزود: می بینیم هم اکنون نیز بایدن از آخر الزمان اتمی نام می برد. لذا آنچه که امروز در صحنه عملیاتی دیده می شود عملا بیانگر آن است که ارتش اوکراین به عنوان یک لشگر چریکی از ارتش آمریکا به حساب می آید و به این ترتیب ایالت متحده می خواهد با این اقدامات روسیه را محدود کند و از سوی دیگر پیام های اخطار خود را به سوی چین مخابره کند. سناریوی بعدی که باید به آن توجه کرد سناریوی آتش بین المللی است. آمریکا در صورت موفقیت در جنگ نیابتی که امروز به این ترتیب در اوکراین شکل گرفته است در پی استفاده از همین مدل در حمایت از اسرائیل با تاکید بر جغرافیای خاورمیانه است. لذا هر حرکتی بر علیه اسرائیل در منطقه از این جهت می تواند مورد استفاده ایالت متحده امریکا قرار بگیرد. سناریوی بعدی که سناریوی چهارم است سناریوی کره ایزه کردن اوکراین است. امروز کره شمالی دروازه ورودی رودررویی در شرق آسیا است. همچنین تایوان یا چین تایچه گذرگاه آن محسوب می شود. می بینید که آمریکا حساسیت های جنگ رسانه ای و جنگ روانی خود را متوجه پایتخت های این کشور ها نموده است. اکنون باید برای ایجاد دروازه ورودی به اوراسیا و شمال شرقی آسیا نیز کره شمالی دیگری بازآفرید و اوکراین استعداد این معنا را دارد یعنی اگر روس ها حداکثر بتواند بر این مناطقی که با امضای پوتین به روسیه افزوده شده است زمینه هایی از جدایی را همراه با کریمه بوجود بیاورند زخم کهنه جغرافیایی ایجاد می شود و قسمت بندی اوکراین به دو قسمت جغرافیایی و سیاسی و نظامی می تواند در آنجا غده ای چرکین برای آینده تاریخ در جهت بازی های سیاسی و امنیتی و نظامی آینده نیز فراهم آورد. این رسوب های بازمانده گذشته تاریخ برای مدیریت آینده است و کره ایزه کردن اوکراین در این مسیر قابل ارزیابی است لذا با توجه به تحلیل و برون یابی روند و عدم قطعیت های موجود در رادار آینده جنگ اوکراین چهار سناریوی ذکر شده را مورد توجه قرار داده ام.
اتفاقات بسیار خطرناکی در حال وقوع هستند
انتخاب دیگر این است که بگویم من سعی خواهم کرد بهترین کار را انجام دهم کاری که کشاورزان در هند، دهقانان فقیر در هندوراس و بسیاری دیگر مانند آنان در سراسر جهان انجام میدهند. اگر با خود بگوییم «من این کار را به بهترین شکل ممکن انجام خواهم داد» شاید بتوانیم به دنیای شایستهای برسیم که در آن مردم احساس کنند میتوانند بدون شرم زندگی کنند. زندگی در دنیای بهتر.
فرارو- نوام چامسکی زبانشناس و متفکر چپگرای امریکایی: آن چه ما با آن مواجه هستیم اغلب به عنوان امری بیسابقه توصیف میشود یک بیماری همه گیر (کرونا)، فاجعه آب و هوایی و همیشه در کمین و نابودی هستهای. سه مورد آخرالزمانی. من میتوانم مورد چهارمی را نیز به آن اضافه کنم: نابودی قریب الوقوع آن چه از دموکراسی آمریکایی باقی مانده و تغییر ایالات متحده به سمت یک دولت عمیقا اقتدارگرا و طرفدار فاشیسم که زمانی که جمهوری خواهان به قدرت برسند محتمل به نظر میرسد. بنابراین، میتوان از چهار اسب آخرالزمانی سخن گفت.
به گزارش فرارو به نقل از tomdispatch، باید به خاطر داشته باشیم که جمهوری خواهان حزب انکار هستند و متعهد به مسابقه برای نابودی آب و هوا از طریق رها شدن در دستان ویرانگر اصلیای که اکنون او را مانند یک نیمه خدا میپرستند. با توجه به قدرت ایالت متحده این خبر خوبی برای این کشور و جهان نیست.
انستیتو بین المللی برای دموکراسی و انتخابات به تازگی گزارشی را درباره وضعیت جهانی دموکراسی در سال ۲۰۲۱ میلادی منتشر کرده است. این انستیتو میگوید که ایالات متحده کشوری است که دموکراسی در آن «در حال لغزش» است. حزب جمهوری خواه آشکارا (حتی پنهان نیز نمیکند) در حال تضعیف آن چیزی میباشد که از دموکراسی امریکایی باقی مانده است.
جمهوری خواهان خیلی سخت روی این موضوع کار میکنند. از زمان ریاست جمهوری «ریچارد نیکسون»، جمهوری خواهان مدت هاست که درک کردهاند اساسا یک حزب اقلیت هستند و با تبلیغ تعهد آشکار خود به رفاه افراد به شدت ثروتمند و شرکتها، قادر به کسب رای نیستند. بنابراین، آنان مدت هاست که توجه خود را به مسائل به اصطلاح فرهنگی معطوف کرده اند.
این تحرکات با استراتژی جنوبی نیکسون آغاز شد. او متوجه شده بود که حمایت حزب دموکرات از قوانین حقوق مدنی (هر چند محدود) باعث میشد آنان حزب حمایت پایگاه رای دهنده دموکراتهای جنوب را که آشکارا نژادپرست افراطی بودند از دست بدهند. دولت نیکسون با استراتژی جنوبی خود از این وضعیت بهره برد و اشاره کرد که حزب جمهوری خواه به حزب برتری سفید پوستان تبدیل خواهد شد.
در سالیان بعد آنان مسائل دیگری را انتخاب کردند. آنان با خود گفتند بیایید به «نظریه انتقادی نژاد» استراتژی های ضد روند حمله کنیم. این حملهای همه آن چیزهایی که افراد را میتوانست از طریق آن افراد را کنار هم جمع کند: برتری سفیدپوستان، نژادپرستی، زن ستیزی، مسیحیت، حقوق ضد سقط جنین.
جمهوری خواهان در زمینه انتخابات و رای گیری از ویژگیهای رادیکال غیر دموکراتیکی که در سیستم قانون اساسی و مزیتهای ساختاری جمهوری خواهان به عنوان حزبی که نماینده جمعیتهای پراکنده روستایی و جمعیت سنتی مسیحی و ناسیونالیست سفیدپوست است بهره برداری کرده اند. با استفاده از چنین مزایایی، حتی با اقلیت آرا آنان باید بتوانند چیزی مانند قدرت تقریبا دائمی را حفظ کنند.
در واقع، اگر دونالد ترامپ یا فردی شبیه او ریاست جمهوری را در سال ۲۰۲۴ میلادی برعهده بگیرد این وضعیت ممکن است دوام نیاورد. در آن زمان بعید نیست که ایالات متحده نه از جهان سخن خواهد گفت و نه برای مقابله با تاثیرات تغییرات آب و هوایی و تخریب زیست محیطی کاری خواهد کرد.
با وجود چندین گروه شبه نظامی مسلح در سراسر امریکا و با توجه به آن چه در تاریخ ۶ ژانویه (حمله به ساختمان کنگره) رخ داد احتمال گسترش ناآرامیهای مدنی در داخل امریکا را خیلی جدی میبینم. در واقع، شاید یک سوم یا تعدادی بیشتر از جمهوری خواهان فکر میکنند که ممکن است استفاده از زور و قوه قهریه برای به اصطلاح «نجات کشورمان» به زعم آنان ضروری میباشد.
جمله «کشورمان را نجات دهید» معنای روشنی دارد. ترامپ از مردم خواست تا بسیج شوند تا دموکراتها نتوانند امریکا را با «جنایتکارانی» که در سرزمینهای دیگر از زندان آزاد میشوند و به عنوان مهاجر به سرزمینهای امریکا میآیند غرق کنند مبادا که آنان «جایگزین» سفید پوستان امریکایی شوند و امریکا را نابود کنند. نظریه «جایگزینی بزرگ» که از سوی عناصر فاشیست مورد استفاده قرار میگیرد در سخنان ترامپ بازتاب یافته است. ترامپ افراطیترین و موفقترین نمونه عملی باور به این نظریه است.
شاید بپرسید در این مورد چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ تنها ابزار موجود چه بخواهیم و چه نخواهیم آموزش و سازماندهی است. راه دیگری وجود ندارد این به معنای تلاش برای احیای جنبش اصیل کارگری است که در گذشته در خط مقدم حرکت به سوی عدالت اجتماعی قرار داشت. این هم چنین به معنای سازماندهی سایر جنبشهای مردمی، انجام تلاشهای آموزشی برای مقابله با کارزارهای مرگبار ضد واکسن است که اکنون در جریان میباشد. کسب اطمینان از این که تلاشهای جدی برای مقابله با بحران آب و هوایی صورت خواهد گرفت. هم چنین، به معنای بسیج علیه تعهد دو حزبی (جمهوری خواه و دموکرات) برای افزایش هزینههای نظامی خطرناک و تحریکآمیز است. این به معنای اقدام علیه موضع گیریای در قبال چین است که میتواند منجر به درگیری شود؛ درگیریای که هیچ کس نمیخواهد. تنها باید روی این موضوعات کار کنیم و راه دیگری وجود ندارد.
علاوه بر آن در چهار دهه گذشته نابرابری شدیدی در امریکا ایجاد شده که بخشی از حمله نئو لیبرالی رخ داده به امریکا در این بازه زمانی بود که علاوه بر جمهوری خواهان دموکراتها نیز در آن مشارکت داشته اند. در چنین شرایطی ۱ درصد بالایی جامعه از بیشترین ثروت برخوردار هستند. مطالعهای صورت گرفته توسط موسسه «رند» این میزان ثروت را نزدیک به ۵۰ تریلیون دلار تخمین زده است.
در طول شیوع کرونا اقداماتی برای نجات اقتصاد از فروپاشی انجام شد که منجر به ثروتمند شدن همان تعداد اقلیت ثروتمندان شده بود. یکی از مهمترین تلاشها آن بوده که ایالتها قوانینی را وضع کنند که حتی تحقیق درباره دزدی از دستمزد کارگران را نیز ناممکن میسازند چه رسد به مجازات عاملان این دزدی. هرساله میلیاردها دلار از کارگران با خودداری از پرداخت اضافه کاری آنان دزدیده میشود. بخش تجاری میخواهد جلوی تلاشها برای پاسخگو کردن در این زمینه را بگیرد.
یک بررسی نشان داد که خدمات درآمد داخلی (سازمان دولتی و اداره زیرمجموعه وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا) به دنبال بررسی تخلفهای مالیاتی شرکتهای ثروتمند نمیرود. در هر سطحی که فکر کنید این جنگ طبقاتی از طرف اربابان، بخش شرکتها و ابر ثروتمندان با شدت در حال وقوع است و آنان از هر ابزاری برای کسب اطمینان از ادامه آن استفاده خواهند کرد تا زمانی که در نابودی نه تنها دموکراسی آمریکایی بلکه امکان بقا به عنوان یک جامعه سازمان یافته موفق شوند.
وحشت کماکان وجود داشته با گذشت زمان قدرت آن فرسایش یافته، اما خطر به طور کامل از بین نرفته است. برده داری لغو شد، اما بقایای آن به اشکال جدید و شرور باقی مانده است. این بردگی نیست، اما به اندازه کافی وحشتناک است. با این وجود، کارهای زیادی استراتژی های ضد روند برای انجام دادن وجود دارد.
نظام مشروطه و پارلمانی در قرن هجدهم گام رو به جلویی بود. حتی عبارت «ما مردم»، حاکمان خودکامه اروپا را به وحشت انداخته بود و عمیقا نگران بودند که شرارت دموکراسی (آن چه در آن زمان جمهوری خواهی نامیده میشد) ممکن است گسترش یابد و زندگی متمدن را تضعیف کند. این روند گسترش یافت و زندگی متمدن نه تنها ادامه یافت بلکه حتی بهبود پیدا کرد.
دورههایی از پسرفت و پیشرفت وجود دارند، اما جنگ طبقاتی هرگز پایان نمییابد و اربابان هرگز تسلیم نمیشوند. آنان همواره به دنبال هر فرصتی هستند و اگر آنان تنها شرکت کنندگان در مبارزه طبقاتی باشند ما واقعا پسرفت خواهیم داشت.
ما در این دنیا زندگی میکنیم نه در دنیایی که دوست داریم تصور کنیم. در این دنیا اگر صرفا به زمان بندی مقابله با تخریب محیط زیست فکر کنید بسیار کوتاهتر از زمانی میباشد که برای انجام تغییر شکل چشمگیر نهادهای اساسی ما لازم است. این بدان معنا نیست که شما باید تلاش خود برای بهبود اوضاع را رها کنید. شما همواره باید این کار را انجام دهید و روی راههایی برای افزایش آگاهی، بالا بردن درک و ایجاد اصول اولیه نهادهای آینده در جامعه کنونی کار کنید.
در عین حال، اقدامات برای نجات ما از خود تخریبی باید در چارچوب اساسی نهادهای موجود انجام شود برخی اقدامات از طریق اصلاح آن بدون تغییر اساسی قابل انجام است و ما میدانیم که چگونه میتوان آن را انجام داد.
روش اصلی البته آموزش است. مردم باید بفهمند که در دنیا چه میگذرد. این نیاز به ابزاری برای انتشار اطلاعات و تجزیه و تحلیل و فراهم ساختن فرصتهایی برای بحث دارد که در بیشتر موارد آن فضا و فرصت را در رسانههای جریان اصلی پیدا نمیکنید. راه دیگری نیز وجود دارد: سازماندهی. اجرای برنامههای آموزشی و فرهنگی در داخل سازمانها امکانپذیر و در واقع آسان است.
این یکی از کمکهای مهم جنبش کارگری در زمانی بود که نهادی پر جنب و جوش و سرزنده محسوب میشد و یکی از دلایل اصلی این بود که «رونالد ریگان» و «مارگارت تاچر» نخست وزیر بریتانیا مصمم بودند که کارگران را نابود کنند و این کار را انجام دادند. اولین حرکت آنان حمله به جنبش کارگری بود.
برنامههای آموزشی استراتژی های ضد روند و فرهنگی وجود داشت که مردم را گردهم میآورد تا در مورد جهان فکر کنند آن را درک کرده و ایدهها را توسعه دهند. برای این کار نیاز به سازمان وجود دارد. انجام این کار به تنهایی یا توسط یک فرد بسیار دشوار است. علیرغم تلاش شرکتها برای در هم شکستن اتحادیهها تا اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی مطبوعات کارگری پر جنب و جوشی در ایالات متحده وجود داشتند. مدت زمان زیادی به طول انجامید تا این مطبوعات از بین برده شدند.
در ایالات متحده تاریخ یک مطبوعات کارگری پر جنب و جوش و مترقی وجود دارد که به قرن نوزدهم باز میگردد زمانی که یک پدیده بزرگ بود. این میتواند و باید به عنوان بخشی از احیای یک جنبش کارگری مبارز و فعال در خط مقدم پیشرفت به سوی عدالت اجتماعی احیا شود. پیشتر رخ داده و باز هم ممکن است تکرار شود. رسانههای مستقل عنصر مهمی در این امر هستند.
گرامشی در اواخر نوجوانی در اوایل دهه ۱۹۲۰ میلادی یکی از فعالان برجسته کارگری چپ در ایتالیا بود. او در سازماندهی گروههای چپ کارگری بسیار فعال بود. در ایتالیا، حکومت فاشیست در اوایل دهه ۱۹۲۰ میلادی به قدرت رسید. یکی از اولین اقدامات آن حکومت فرستادن گرامشی به زندان بود. دادستان در جریان محاکمه اظهار داشت: «باید این صدا را خاموش کنیم» (البته این باعث میشود تا ما اهمیت رسانه و صداهای مستقل را دریابیم) بنابراین، او را روانه زندان کردند.
گرامشی زمانی که زندانی بود دفترچههای زندان خود را نوشت. او ساکت نشد اگرچه عموم مردم نتوانستند آثارش را بخوانند. او به کاری که شروع کرده بود ادامه داد و در آن نوشته نقل قولهایی بود که شما به آن اشاره کردید. در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی او نوشت که دنیای قدیم در حال فروپاشی است در این میان در آن زمان علائم بیمارگونهای وجود داشتند: موسولینی و هیتلر. آلمان نازی تقریبا بخشهای زیادی از جهان را فتح کرد. روسها هیتلر را شکست دادند. در غیر این صورت، احتمالا نیمی از جهان توسط آلمان نازی اداره میشد. علائم بیماری در همه جا نمایان بود. نقل قول «بدبینی عقل، خوش بینی اراده» میتواند مصداق عمل امروز ما نیز باشد. همانند باور گرامشی ما باید به جهان معقولانه و بدون توهم نگاه کنیم آن را درک کرده و تصمیم بگیریم که چگونه عمل کنیم و متوجه شویم که نشانههای تلخی وجود دارد.
اتفاقات بسیار خطرناکی در حال وقوع هستند. این بدبینی عقل است. در عین حال، باید بدانیم که راههایی وجود دارند: فرصتهای واقعی. بنابراین، ما باید به ارادهای که داریم خوش بین باشیم بدان معنا که خود را وقف استفاده از همه فرصتهای موجود کنیم و برای غلبه بر علائم بیماریزا و حرکت به سوی دنیای عادلانهتر و شایستهتر تلاش کنیم.
آن چه من را امیدوار میکند آن است که مردم در سرتاسر جهان تحت شرایط بسیار سخت بسیار شدیدتر از آن چه که ما تصور میکنیم برای دستیابی به حقوق و عدالت تلاش میکنند. آنان امید خود را از دست نمیدهند.
مورد دیگر این است که هیچ گزینهای به سادگی در دسترس نیست. یک انتخاب این است که بگوییم من کمک میکنم تا بدترین سناریو رخ دهد. این یک انتخاب است. انتخاب دیگر این است که بگویم من سعی خواهم کرد بهترین کار را انجام دهم کاری که کشاورزان در هند، دهقانان فقیر در هندوراس و بسیاری دیگر مانند آنان در سراسر جهان انجام میدهند. اگر با خود بگوییم «من این کار را به بهترین شکل ممکن انجام خواهم داد» شاید بتوانیم به دنیای شایستهای برسیم که در آن مردم احساس کنند میتوانند بدون شرم زندگی کنند. زندگی در دنیای بهتر.
دیدگاه شما