“هیچ سرمایه گذاری یا تجارت بدی وجود ندارد، بلکه این سرمایهگذاران و کارآفرینان هستند که بد عمل میکنند.” رابرت کیوساکی
هوش مالی چیست + نقش آن در توسعه فردی هر یک از ما
پول در آوردن و کسب درآمد مناسب یکی از اولویتهای زندگی همه ماست. در دنیای پیرامون ما که پول عملا حرف اول را میزند، چالش بزرگ پیش رویمان پولدار شدن است. داشتن ثروت همچنین یکی از مهمترین شاخصههای رشد و توسعه فردی نیز به حساب میآید. اما آیا تا به حال این سوال برای شما پیش آمده است که راه دستیابی به ثروت توسط افراد چه بوده است؟ در این مقاله کوشیدهایم تا با یکدیگر اصلیترین فاکتور رسیدن به درآمد که هوش مالی نام دارد را بررسی کنیم. سپس ۶ راهکار که به مرور زمان هوش مالی ما را تقویت میکنند را به شما آموزش دادهایم. پس تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.
هوش مالی چیست؟
امروزه و با تلاش روانشناسان و دانشمندان مشخص شده که هوش انواع مختلفی دارد. در این میان هوش مالی را میتوان یکی از اصلیترین و کارآمدترین انواع هوش دانست. ا مروزه هوش مالی به عنوان پرکاربردترین هوش انسانی شناخته می شود. اما تعریف این هوش به زبان ساده چیست؟
“هوش مالی توانایی درک شرایط مالی و حل کردن مشکلات وابسته به آن است.”
افراد دارای درصد هوش بالای مالی میتوانند در کمترین زمان به پول برسند. شم اقتصادی را میتوان عبارتی اصطلاحی و جایگزینی برای هوش مالی دانست. افراد دارای هوش مالی بالا به راحتی از پس چالشهای وابسته پول و سرمایه بر میآیند.
“هیچ سرمایه گذاری یا تجارت بدی وجود ندارد، بلکه این سرمایهگذاران و کارآفرینان هستند که بد عمل میکنند.” رابرت کیوساکی
هوش مالی از نگاه رابرت کیوساکی
رابرت کیوساکی یکی از مشهورترین افرادی است که در کتابش به هوش مالی پرداخته است. او در کتاب “پدر پولدار، پدر بی پول” راههای ساده ای برای ثروتمند شدن در اختیار خوانندگان قرار داده است. رابرت کیوساکی هوش مالی را توانایی تولید ثروت مینامد. از نظر او افراد ثروتمند راهکارهای درآمدزایی را آموختهاند. ثروتمندان با استفاده از این روش ها روزانه به ثروت خود میافزایند. رابرت کیوساکی باور دارد افراد فقیر نیز نیازمند تلاش بسیاری هستند. او میگوید “اگر فقیران برای یادگیری روشهای درآمدزایی تلاش نکنند،تا ابد فقیر خواهند ماند.”
رابرت کیوساکی اعتقاد دارد که ثروت به تنهایی راهگشا نمیباشند. افراد ثروتمند بیش سایرین نیازمند داشتن هوش مالی هستند، چرا که آنها بدون داشتن هوش مالی ثروت خود را به راحتی از دست خواهند داد.
از نظر وی پول نیازمند رفتار مناسب است. پول همچون برده ای برای انسان رفتار میکند و تقریبا هر چه انسان انتظار دارد را برای او فراهم میکند. اما اگر از هوش مالی برخوردار نباشیم این مسئله کاملا متفاوت خواهد بود.
در مورد سایر انواع هوش چه میدانید؟
پیشنهاد ما به شما مقاله:
تقسیم بندیهای هوش مالی 
هوش مالی شامل ارکان و تقسیم بندیهای متفاوتی میباشد. رعایت هریک از این ارکان، به افزایش هوش کمک و شما را به ثروت بیشتر نزدیکتر میکند. در واقع هریک از این موارد هم به عنوان نشانههای هوش مالی در افراد به حساب میآیند و هم فرد با پیروی از آنها میتواند هوش مالی خود را افزایش دهد. حال در نظر داریم این ارکان را به ترتیب با یکدیگر بررسی کنیم.
از نظر کیوساکی هوش مالی ۶ مرحله یا بخش دارد که به کمک آنها میتوانید:
۱. درآمد بیشتری ایجاد کنید.
۲. از پول خود حفاظت کنید.
۳. برای سرمایه خود برنامه ریزی داشته باشید.
۴. از اهرم مالی استفاده کنید.
۵. اطلاعات مالی خود را اصلاح نمایید.
۶. کارنامه مالی داشته باشید
کسب درآمد بیشتر
امروزه افراد به شغلهای گوناگونی مشغولند. .اما داشتن درآمد بیشتر نیازمند هوش اقتصادی و مالی بالاست. به طور مثال افرادی که سالیانه درآمدی بالغ بر ۲۰۰ میلیون تومان دارند هوش مالی بیشتری نسبت به افراد دارای درآمد سالانه ۱۰۰ میلیون تومان هستند. اما آیا تنها رقم درآمد آنهاست که آنها را از لحاظ مالی باهوش میسازد؟
از نظر کیوساکی مردم نمیدانند این فرایند کسب درآمد است که افراد را ثروتمند میسازد نه خود پول. برای ایجاد درآمد بیشتر باید بتوانیم هیجانات خود را کنترل کنیم چرا که هوش مالی وابسته به هوش هیجانی است. بهتر است قبل از هر کاری فکر کنید تا آینده مالی خود را قربانی شرایط گذرا نکنید. سپس موانع خود را بشناسید و برای یافتن ثروت آنها را از سر راه خود بردارید.
یک پیشنهاد استثنایی!
را از دست ندهید.
حفاظت از پول 
حفاظت از سرمایه و پول بدین معنا نیست که پول خود را خرج نکنید بلکه باید مراقب نوع پول خرج کردن خود باشید. با استفاده از روشهای مختلف سعی کنید با صرف کمترین هزینه کار خود را پیش ببرید. همیشه راههای بهتری برای انجام کارها وجود دارد که ما از آنها بیخبریم. پس قبل از اینکه پول خود را صرف چیزی کنید، به دنبال راهحلهای دیگر هم باشید.
بودجه بندی و برنامه ریزی
اولویت بندی نیازها و برنامهریزی برای خرج کردن منابع مالی که در اختیار داریم میتواند کمک بزرگی به رشد و پیشرفت ما کند. سعی کنید بیشتر درآمد خود را صرف آموزش و پیشرفت خودتان کنید. از خرج های اضافی برای خورد و خوراک بپرهیزید. البته اشتباه نکنید این به این منظور نیست که اصلا تفریح کنید یا از پوشاک خوب استفاده نکنید. شما باید خوب زندگی کنید، اما خوب زندگی کردن همیشه به معنای زیاد خرج کردن نیست. بهتر است که همیشه اولویتهای خود را بشناسید تا هنگام پول خرج کردن تصمیم درستی بگیرید.
بد نیست بدانید که این برنامهریزی فقط نباید در مورد میزان و نحوه خرج کردن منابع مالی باشد. بلکه شما باید برای زمان و انرژی که صرف میکنید هم برنامه داشته باشید. اینگونه بازدهی بیشتری را هم تجربه خواهید کرد.
دوست دارید برنامهریزی صحیحی داشته باشید؟
پس این مقاله را از دست ندهید!برنامه ریزی به روش GTD
استفاده از اهرمهای مالی
استفاده از اهرم مالی یعنی از درآمد خود استفاده کنید و درآمد بیشتری بسازید. اما چگونه؟پاسخ شما سرمایه گذاری است. شما می توانید با سرمایهگذاری بلندمدت سرمایهای هنگفت به دست آورید. کیوساکی معتقد است که اگر بتوانید به کمک هوش مالی خود سرمایهگذاری داشته باشید عالی است. اما ناتوانی در برابر کنترل سرمایه گذاری بسیار خطرناک است. سرمایهگذاری در پروژههای پر ریسک ممکن است که شما را به سود سرشاری برسانند. اما به همان میزان هم برای شما خطر آفرین خواهند بود. چرا که شکست در این موارد برای شما بهای سنگینی خواهد داشت.
آگاهی مالی
آگاهی در هر زمینهای راه پیشرفت را هموارتر میسازد. با داشتن آگاهی و اطلاعات مالی بالا قدرت تحلیل بالایی خواهید داشت.به این ترتیب خیلی زودتر از سایرین میتوانید شرایط و اتفاقات را تحلیل کرده و تصمیم درستی بگیرید. مثلا اگر پیشنهاد یک سرمایهگذاری به شما بشود، خیلی زود میتوانید فرصتها و ریسکهای این سرمایهگذاری را در ذهن خود بررسی کنید. تصمیم گیری های صحیح و سریع نیازمند اطلاعات کافی است. هر چه آگاهی و علم شما بالاتر باشد به مراتب موفقیتهای بیشتری کسب خواهید کرد. کیوساکی معتقد است این سرمایه شما نیست که شما را ثروتمند می سازد بلکه اطلاعات شما نسبت به دارایی ها و نحوه برخورد با آنها به ثروت شما معنا میبخشد.
حالا که حرف از آگاهی شد بد نیست این مقاله را هم به شما پیشنهاد کنیم:
کارنامه مالی 
داشتن کارنامه مالی به مشخص کردن مسیر حرکت شما و شناخت اشتباهاتتان کمک میکند. اگر کارنامه مالی نداشته باشید یکپارچگی مالی شما از بین میرود. بدون یکپارچگی مالی اصطلاحا دخل و خرج شما با هم جور درنمیآید. نداشتن کارنامه مالی باعث خواهد شد که شما میزان دارایی و بدهی خود را ندانید. حتما افرادی را دیدهاید که همیشه به دیگران بدهی دارند. این افراد معمولا حساب دخل و خرج خود را ندارند. برای داشتن کارنامه مالی مناسب دخل و خرج خود را یادداشت کرده و برنامهای برای هر یک از آنها داشته باشید. با این روش میتوانید کنترل خود را بر روی درآمد، سرمایه و مخارج خود داشته باشید.
هوش مالی؛ جمع بندی
انسانها با قدرت بخشیدن و تقویت ابعاد مختلف ذهنی و ذاتی خود مسیر زندگی خود را بهبود میبخشند. این ابعاد هر یک همچون حلقه های زنجیر یکدیگر را کامل میکنند. هوش مالی به عنوان یکی از این حلقه ها نقش بسزایی در تحول و پیشرفت کیفیت افراد دارد. با مطالعه و افزایش سطح آگاهی در این زمینه میتوانیم کیفیت زندگی خود را ارتقا داده و در زمانی مناسب به ثروت و درآمد دلخواه خود دست یابیم.
اکوسیستم کارآفرینی و اکوسیستم کسب و کار: تفاوت در چیست؟
اکوسیستم کارآفرینی ویژگی های مشترک زیادی با اکوسیستم طبیعی دارد؛ برای مثال ویژگی های ضروری (که خدمات اکوسیستم نامیده می شود)، اثرات مرتبط به هم، تعاملات تعبیه شده محلی، ویژگی های پویا و اکوسیستم غیر پویا. پیش از ارائه توضیح بیشتر در این مورد، لازم می دانم عبارت دیگری که باعث سردرگمی زیادی شده است، یعنی تفاوت بین اکوسیستم کارآفرینی و اکوسیستم کسب و کار را توضیح دهم.
همانند اکوسیستم کارآفرینی، بسیاری از مردم این روزها از اکوسیستم کسب و کار صحبت می کنند در حالی که معنی آن را به درستی درک نکرده اند و این یک مشکل است. اکوسیستم کسب و کار بسیار گسترده است و شاید هم همپوشانی هایی با اکوسیستم کارآفرینی یا استارتاپها داشته باشد، اما این دو با هم تفاوت اساسی دارند.
نکته مهم برای درک اکوسیستم کسب و کار، درک درست مفهوم اهرم یا Leverage است. به بیان ساده تر، اهرم به معنی وجود مکانیزم هایی برای تولید یک خروجی است که با مقدار ورودی متناسب نیست. به عبارتی دیگر، بوسیله اهرم، شما می توانید بیشتر از آنچه شایسته آن هستید بدست آورید. امیدوارم که توانسته باشم توجه شما را خوب جلب کنم.
سوال این است که چگونه اکوسیستم کسب و کار می تواند اهرم ایجاد کند؟ تحقیقات من نشان می دهد سه نمونه اهرم وجود دارد: اهرم نوآوری، تولید و تراکنش مالی. اکوسیستم های نوآوری با استفاده از اقتصادهای تسهیل کننده کشف و نوآوری به خوبی می توانند از اهرم نوآوری بهره مند شوند که نتیجه آن خلاقیت بیشتر برای ورودی مشابه است. حالا دوباره به نوآوری باز فکر کنید. جوامع با نوآوری باز، می توانند بطور شگفت آوری فرآیند خلاقیت را شتاب بخشند. از نمونه های بارز آن می توان به MySQL و یا Linux اشاره کرد.
در مرحله بعد اکوسیستم های تولیدی وجود دارد. مقدار اهرم، سیستمی را ایجاد می کند که با استفاده از ارتباطات باز آن، اتصال آسان و در نتیجه نوآوری های جزئی امکان پذیر می شود. آیا می دانستید که بلوتوث های کم قدرت امروزی ۳۰ میلیارد دلار فروش محصول را پشتیبانی می کنند؟ یا حتی سنتی تر از آن، در مورد معماری کامپوترهای مایکروسافت فکر کنید که ایجاد گروهی ابزارها را آسان کردند؛ برای مثال از ابزار حافظه گرفته تا اجرای ابزارهای ورودی که بخش خیلی کوچکی از کل را شامل می شوند. طراحی ساده تر محصول، نوآوری و تخصص گرایی را تشویق می کند به گونه ای که حتی کارخانه های بسیار تخصصی را برای استفاده از بازده نسبت به مقیاس از طریق ارتباطات داخلی توانمند می سازد.
در نهایت، اهرم تراکنش مالی وجود دارد که از اقتصاد تحقیق و تراکنش بدست آمده است. در حالت خاص، بازارهای دو طرفه که عرضه و تقاضا را بهم متصل می کنند، می تواند هزینه های تراکنش و تحقیق که کلید اصلی اقتصاد مشارکتی هستند، را کاهش دهد. همچنان که هزینه های تحقیق و تراکنش کاهش می یابد، منابع استفاده شده قبلی (مانند لباس های از پیش طراحی شده) می تواند به عرصه معاملات اقتصادی وارد شوند. به آمازون، eBay و یا نمونه های خیلی جدیدتر مثل Uber یا Airbnb توجه کنید.
سه نمونه اهرم می تواند به هر صورتی با هم مثال هایی از اهرم مالی ترکیب شود. این ترکیب بیانگر گستردگی اکوسیستم کسب و کار است. اکوسیستم کسب و کار می تواند شامل تمرکز روی یک نمونه اهرم و سپس حرکت به سمت نمونه دیگر باشد. اما نکته مهم در درک هر اکوسیستم مشخص، شناخت اهرم استفاده شده در آن است.
خوب، با همه این مفاهیم ما کجا هستیم؟ همان طور که بیان شد اکوسیستم کارآفرینی و کسب و کار متفاوت هستند. در اینجا تفاوت را توضیح می دهیم. در حالی که اکوسیستم های کارآفرینی، منابع را به استفاده بهینه از طریق ایجاد خلاقیت و سرمایه های جدید رو به رشد تخصیص می دهد، اکوسیستم کسب و کار از طریق اهرم خلاقیت، تولید و تراکنش ایجاد ارزش می کند. این نشان می دهد خدمات اکوسیستم ایجاد شده توسط هر دو سیستم متفاوت است.
اکوسیستم کارآفرینی سازمان های جدید ایجاد می کند که یک فرآیند اجتماعی کاملا پیچیده است. اکوسیستم های کسب و کار اهرم خلاقیت، تولید و تراکنش مالی ایجاد می کند. اکوسیستم کارآفرینی تمایل به استقرار مکانی دارد، در حالی که اکوسیستم های کسب و کار می تواند حتی از طریق اینترنت هم وجود داشته باشد. به منظور تسهیل در اکوسیستم های کارآفرینی، شما نیاز به تسهیل هماهنگی های چندقطبی و تقویت روابط قابل اعتماد و پیش بینی شده اجتماعی دارید که با درخواست به رده های بالاتر که اهداف مشترکی با شما دارند، امکان پذیر است. برای تسهیل اکوسیستم کسب و کار نیاز به پیاده سازی سیستم تکنولوژی (چه سیستم نوآوری محور، تولیدی و یا تراکنشی) دارید.
براساس آنچه بیان شد، اکوسیستم های کارآفرینی و کسب و کار نیازمند رویکردهای تصمیم گیری متفاوت هستند. در پست بعد رویکردهای تصمیم گیری برای اکوسیستم کارآفرینی بحث خواهد شد. چرا که اکوسیستم کسب و کار بسیار متنوع تر است و بنابراین پیامدهای سیاست گذاری آن بیشتر چالشی خواهد بود.
کلیات تحقیق
در سامانه اقتصادی امروز دنیا، انتقال و گزارش اطلاعات صحیح مالی به مراکز تصمیم گیری، اهمیت بسیار زیادی دارد. سهامدارانی که اندوخته های خود را به شکل سرمایه در اختیار شرکتها قرار می دهند، برای آگاهی از چگونگی اداره سرمایه های خود و اطمینان از صحت عمل و کارآیی مدیران، وسیله دیگری جز صورت حساب ها و گزارشهای سالانه شرکتها دراختیار مثال هایی از اهرم مالی ندارند. دولت نیز به دلایل مختلفی از جمله، اطمینان از صحت مصرف وجوه و منابع کسب درآمد از طریق وصول مالیات و… نیازمند گزارشهای دقیق و صحیح مالی است. از طرف دیگر، اطلاع دقیق از نتایج فعالیت های مختلف اقتصادی و دقت در اجرای اصول حسابداری و برقراری سامانه مناسب انتقال اطلاعات به صورت گزارشهای مالی، عامل مؤثری دردست یابی برنامه های اقتصادی کشور به حساب می آید.
در ارزیابی عملکرد و توان سودآوری یک شرکت، علاوه بر اینکه رقم سود گزارش شده برای سرمایه گذاری مهم است و بر تصمیم های آنها تأثیر دارد، ارتباط سود با سایر اجزای صورت های مالی نیز، مورد توجه خاص سرمایه گذاران است. بنابراین پژوهش هایی که در مورد سود انجام می گیرد، دارای اهمیت زیاد است. امروزه مدیریت سود یکی از موضوعات بحث انگیز و جذاب در پژوهش های حسابداری به شمار می رود. به دلیل این که سرمایه گذاران به عنوان یکی از عوامل مهم تصمیم گیری به رقم سود توجه خاصی دارند و با توجه به بیان اهمیت پژوهش در مورد مسائل مختلف مربوط به بورس و مدیریت سود، پژوهش حاضر با ارزیابی نوع مدیریت سود و بررسی اثر ساختار سرمایه (اهرم مالی) برروی مدیریت سودآوری، در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، گامی بسیار کوچک برای شفاف سازی اطلاعات مالی می باشد. امید است که مشوق گامهای بزرگتر و پربارتر باشد.
با این مقدمه، در این فصل کلیات تحقیق شامل تشریح موضوع تحقیق و بیان مسئله، ضرورت و اهمیت تحقیق، فرضیه ها و اهداف تحقیق و متغیرهای مورد بررسی، ارائه شده و نیز تعریف عملیاتی تعدادی از واژه های تخصصی استفاده شده در رساله به همراه چارجوب فصول آتی معرفی شده است.
2-1 تعریف مسئله
شركت هایی كه اهرم مالی بالایی دارند، اگر قادر به پرداخت تعهدهای ناشی از تأمی مالی برون سازمانی نباشند، هم در معرض ریسك ورشكستگی قرار خواهند گرفت و هم قادر به پیدا كردن اعتباردهندگان جدید در آینده نخواهند بود. در چنین شرایطی اگر شركت تمایل به دریافت وام جدید داشته باشد، از سوی اعتباردهندگان از لحاظ توان پرداخت بدهی در دوره های آتی مورد بررسی دقیق قرار میگیرد؛ بنابراین، برای تداوم فعالیت و سودآوری آتی وجود وجه نقد كافی ضروری است.
تأكید روزافزون تحلیل گران مالی و سرمایه گذاران بر جریان های نقد عملیاتی، به عنوان شاخص شفاف تری از عملكرد شركت، سبب شده مدیریت انگیز ه های بیشتری برای مدیریت سود داشته باشد تا از این طریق تصویر مطلوبی از جریان های نقد عملیاتی ارائه دهد و بتواند منابع تأمین مالی برون سازمانی را حفظ كند. در نتیجه، شركت هایی با اهرم مالی بالا در مقایسه با سایر منابع تأمین مالی توجه زیادی به جریان های نقد عملیاتی دارند. مطالعاتی نظیر بتی و وبر (2003) و دیچو و اسكینر (2003) نشان می دهد كه شركت هایی با اهرم مالی بالا به منظور اجتناب از قصور در شرایط قراردادهای بدهی اغلب با مدیریت سود درگیر هستند؛ در این پژوهش ها مدیریت سود با بهره گرفتن از معیارهای مبتنی بر اقلام تعهدی اندازه گیری شده است . نتایج این پژوهش ها نشان می دهد كه افزایش اهرم مالی با كاهش مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی همراه است؛ البته می توان گفت كه شركت هایی كه با افزایش بدهی و اهرم مالی مواجه اند می توانند با مدیریت سود واقعی درگیر باشند. مدیریت سود واقعی با تغییر در زمان بندی یا ساختار فعالیت های واقعی واحد تجاری همراه است؛ لذا، افزایش اهرم مالی می تواند انگیزه ای برای انتقال از مدیریت سود تعهدی به سمت مدیریت سود واقعی باشد .
ژانگ (2006) در مطالعه ای، به طور غیرمستقیم، اثر سطح اهرم مالی را بر مدیریت سود واقعی بررسی كرد. وی این احتمال را بررسی كرد كه آیا مفاد قراردادهای بدهی می تواند انگیزه ای برای مدیران در جهت دستكاری جریان های نقدی از طریق فعالیت های واقعی باشد. نتایج بررسی نشان داد كه ضریب مشترك مفاد قراردادهای بدهی مثبت است، ولی از نظر آماری معنادار نیست. از طرفی مطالعه زاگرز (2009) نشان داد كه بین اهرم مالی و مدیریت سود واقعی رابطه ی مستقیم وجود دارد.
اهمیت ارائه ی اطلاعات قابل اتكا به سرمایه گذاران و نتایج اقتصادی ناشی از مدیریت سود می تواند این سؤال را به ذهن خطور دهد كه آیا شركت ها در موقعیت هایی نظیر افزایش بدهی ها تمایلی به مدیریت سود واقعی از طریق دستكاری فعالیت های واقعی دارند؟ لذا هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین اهرم مالی و مدیریت سود واقعی است.
3-1 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
میلیونها نفر که پس اندازهای خود را از راه سرمایه گذاری در اوراق بهادار شرکتها به آنها سپرده اند، برای اطمینان از این که وجوه سرمایه گذاری شده آنان به طور درست و مؤثر استفاده می شود به صورت های مالی سالانه مثال هایی از اهرم مالی و میان دوره ای شرکت ها اتکاء می کنند. حتی افراد بیشتری، پس اندازهای خود را به بانکها و مؤسسات دیگر می سپارند که آنها نیز به نوبه خود، این وجوه را در سهام شرکت ها سرمایه گذاری می کنند. بنابراین تقریباً هر فردی به طور مستقیم یا غیرمستقیم منافعی در شرکت ها دارد و حفظ منافع عمومی مستلزم گزارشهای مالی قابل اتکاء و به موقع از عملیات و سلامتی مالی شرکت های سهامی عام است.
در ارتباط با هدف مطلوب شرکت دو دیدگاه وجود دارد: عده ای می گویند هدف مطلوب شرکت سودآوری است. اما سودآوری نمی تواند هدف مطلوب شرکت باشد .
بزرگترین ایراد هدف سودآوری ، این است که سود مبهم بوده و به علت این که تحت تأثیر رویه های حسابداری قرار دارد، قابل دست کاری می باشد (قالیباف اصل، 1387،ص2-1) 1 .
هنگامی که شرکت ها در وضعیت نامطلوب اقتصادی تحت فشار فزاینده قرار می گیرند، مدیران آنها از حسابداری درخواست می نمایند که سطر آخر صورت های مالی (یعنی سود) را بهبود ببخشند، و بدین وسیله محتوای اطلاعاتی آنها را تغییر دهند. حسابداری با وجود تمامی انعطاف پذیری اش ، به نظر نمی رسد قادر به فراهم آوردن داده های مفید برای مدیریت در این قبیل شرایط باشد. داده های مورد نیاز تصمیم گیری ، مقوله ای بسیار پیچیده می باشد، زیرا طیف متنوع استفاده کنندگان از آن، نظیر سرمایه گذاران ( از آن جایی که نیاز به دانستن میزان سودآوری و ثبات شرکت قبل از سرمایه گذاری در آن دارند)، مدیران ( نیاز به اطلاع از وضعیت مالی شرکت دارند ) ، بانک ها و تأمین کنندگان مالی (نیاز به اطلاع از توانایی شرکت در بازپرداخت وام) به اطلاعات گوناگونی نیاز دارد (نوروش و دیگران، 1384،ص166 ) 2 .
یکی از روش هایی که گاهی اوقات برای آرایش اطلاع رسانی وضعیت مطلوب شرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد، مدیریت سود می باشد. مدیریت سود به مداخله عمومی مدیریت در فرایند تعیین سود که غالباً در راستای اهداف دلخواه مدیریت می باشد، اطلاق می گردد. مدیریت سود روشی است که توسط مدیریت جهت دستکاری داده ها به کار می رود. به عنوان مثال هموار نمودن سود برای کسب اطمینان بیشتر سرمایه گذاران از پایداری سود، نمونه ای از دستکاری داده ها محسوب می شود. این قبیل اقدامات ممکن است داده های موجود در صورت های مالی را به میزان قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار دهد.
بازی با «ارقام مالی » می تواند تأثیر کاملاً منفی، درهنگام کشف شدن باقی گذارد. با بهره گرفتن از حسابداری مدیریت سود، مدیریت می تواندتصورات سایرین نسبت به عملکرد شرکت اش را تغییر دهد. ارزیابی قدرت سودآوری شرکت ممکن است به اشتباه تعبیر شود و باعث تعیین نامناسب قیمت اوراق بدهی و سرمایه شود. هنگامی که اشتباهاتی کشف می شود. شرکت دیگر اطمینان بازار را به دست نخواهد آورد.پژوهش ها نشان داده است که نوسان کم و پایدار سود، حکایت از کیفیت آن دارد. به این ترتیب ، سرمایه گذاران با اطمینان خاطر بیشتری در سهام شرکت هایی سرمایه گذاری می کنند که روند سودآنها با ثبات تر است. همچنین پژوهش های وسیعی در مدیریت سود انجام شده است، اما پژوهش درخصوص عوامل تأثیرگذار در انتخاب نوع خاصی از مدیریت سود کاملاً کم است .و بطور کلی اهمیت و ضرورت این پژوهش این است که به گونه تجربی به سرمایه گذاران و صاحبان سود نشان دهد که مدیران شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار چه نوع مدیریت سود را اعمال می کنند.و قبل از سرمایه گذاری به ترکیب سهامداران نیز توجه داشته باشند . با توجه به موارد ذکر شده می توان به اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر پی برد و انجام اینگونه مثال هایی از اهرم مالی پژوهش ها را ضروری دانست.
4-1 اهداف تحقیق
پژوهش حاضر، در راستای احساس نیاز به غنی تر نمودن پژوهش حسابداری در زمینه مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران صورت گرفته است که شامل اهداف زیر می باشد:
حسابداری و حسابرسی
مقالات مفید در رابطه با حسابداری حسابرسی و مدیریت مالی
نسبت های مالی در حسابداری
تجزیه و تحلیل مالی فرایندی است که طی آن مشخصات و ویژگیهای بارز مالی و عملیاتی واحد اقتصادی با استفاده از صورتهای مالی و سایر اطلاعات مالی مشخص می شود و در امر تصمیم گیری ، استفاده کنندگان از صورتهای مالی را یاری می کند . یکی از روشهای متداول تجزیه و تحلیل صورتهای مالی ، تجزیه و تحلیل صورتهای مالی با استفاده از نسبتهای مالی می باشد . نسبتهای مالی در یک دسته بندی کلی به پنج دسته تقسیم می شوند :
۱- نسبتهای نقدینگی :
نسبتهایی هستند که کفایت و قدرت نقدینگی موسسه را در قبال بازپرداخت بدهیهای کوتاه مدت مشخص می کند . این نسبت بیشتر مورد توجه بستانکاران کوتاه مدت موسسه و افرادی است که تصمیم دارند به موسسه وام بدهند .
۲- نسبتهای اهرمی :
نسبتهایی هستندکه میزان تأمین مالی از منابع مالی خارجی را مشخص می کند . یعنی وجوهی که توسط صاحبان شرکت ( سهامداران ) تأمین شده با وجوهی که از طریق وام بدست آمده مقایسه می شود .
۳- نسبتهای فعالیت :
نسبتهایی هستند که میزان کاربرد دارائیها را مشخص می کند و سطح فروش را با حسابهای مختلف دارایی مانند موجودی کالا ، حسابهای دریافتنی ، دارایی ثابت و غیره می سنجد .
۴- نسبتهای سودآوری :
این نسبتها نتیجه کالایی فعالیت ها و توان بهره برداری شرکت را از طریق سود ارزیابی می کنند .
۵- نسبتهای مالکیت :
این نسبتها بطور مستقیم و غیر مستقیم پیوند دهنده سود نقدینگی هستند و به سهامداران در ارزیابی نقدینگی ها و سیاستهایی که بر قیمت بازار سهام تأثیر می گذارند کمک می کند یعنی آنان می توانند با استفاده از این نسبتها وضعیت سرمایه گذاری خود را در شرکت در زمان حال و آینده بررسی کنند . همانطور که پیداست این نسبتها بیشتر از همه مربوط به صاحبان سهام است . این روزها اگر کسی بخواهد در زمینه بورس و سهام فعالیت کند باید بتواند نسبتهای مالی یک موسسه را محاسبه کند . نسبتها مانند کلیدهایی هستند که در های بسته را باز می کنند . وقتی که شما یک صورت مالی را در اختیار دارید و می خواهید به موسسه صاحب آن صورت مالی وام بدهید ، بهترین کار محاسبه نسبتهای نقدینگی موسسه مذکور است . نسبتهای اهرمی نیز کارایی بالایی دارند . از طریق این نسبتها می توان نسبت بدهی به دارایی و نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام را مشخص نمود . ضمناً میتوان میزان توانایی یک موسسه در پرداخت بهره را محاسبه نمود . نسبت دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد که درآمد شرکت تا چه اندازه برای پوشش هزینه های ثابت کافی است . نسبتهای فعالیت که شامل : نسبت گردش موجودی کالا ، نسبت متوسط دوره وصول مطالبات ،نسبت گردش حسابهای دریافتنی ، نسبت گردش دارائیهای ثابت و نسبت گردش مجموع دارایی هاست ، خود جای صحبت بسیار دارد که در این مطلب نمی گنجد . البته هدف این است که شما آگاه شده و خود به دنبال اصل مطلب باشید . نه اینکه همه چیز برای شما یکجا آماده شود . نسبتهای سودآوری و مالکیت هم که اهمیت خاصی برای مدیریت سهام دارد معمولاً کمتر مورد توجه سهامداران قرار می گیرد . معمولاً سهامداران تنها با توجه به سابقه یک موسسه ، اقدام به خرید سهام آن موسسه می نمایند . شاید دلیل اصلی این اقدام ، دانش ناکافی سهامداران در ایران است . معمولاً در ایران سرمایه و تجربه حرف اول را میزند و دانش جایگاه خواصی ندارد . توجه داشته باشید که اگر تجربه و دانش در هم آمیخته شود و سرمایه در کنار این ترکیب قرار گیرد در این صورت نه تنها نتیجه مطلوب تری حاصل می شود بلکه ریسک سرمایه گذاری نیز کاهش می یابد . در اینجا به تمامی سهامداران توصیه می کنم تا مطالعه ای هرچند اندک درباره نسبتهای مالی داشته باشند تا با چشمان باز به کارگزار خود دستور خرید بدهند .
البته یادآوری می شود که نسبتهای مالی بسیاری وجود دارد که می شود از آنها استفاده کرد
نسبت های نقدینگی
نسبت های فعالیت
نسبت های اهرمی
نسبت های سود آوری
نسبت بازده سرمایه گذاریهاR.O.I
نسبتهای ارزش بازار
تجزیه و تحلیل نسبتها با تجزیه وتحلیل افقی وعمودی کاملا" متفاوت می باشد.
برای تکمیل تجزیه و تحلیل مالی مقایسه ای ارقام حسابهای مختلف با یکدیگر ضرورت دارد.این بررسی از طریق تجزیه و تحلیل نسبتها انجام می گیرد.نسبتهای مالی زیادی وجود دارد،
که تحلیلگران مالی با توجه به اهمیتی که برای روابط بین اقلام قائل هستند،آنها را مورد استفاده قرار می دهند.
تحلیلگران مالی معمولا" نسبتها را به دو شکل مورد بررسی قرارمی دهند:
1) مثال هایی از اهرم مالی مقایسه با صنایع مشابه
2) تجزیه و تحلیل روند: نسبتهای مربوط به دوره جاری با نسبتهای سالهای گذشته و نسبتهای مورد انتظار عادی مقایسه می شود تا مشخص گردد آیا وضعیت مالی شرکت رو به بهبود
است یا خیر.
تجزیه و تحلیل افقی :
بررسی روند حسابها طی چند سال مختلف می باشد،به طور مثال کسب 3 میلیون ریال سود در سال جاری در مقایسه با 1 میلیون ریال سود سال مالی قبل به نظر مطلوب و امیدوار
کننده می رسد ولی درمقایسه با 4 میلیون ریال سود سال قبل آن رضایت بخش نمی باشد، تجزیه و تحلیل افقی غالبا" در صورتهای مالی مقایسه ای نشان داده می شود و بعضا"
برای اینکه نتیجه مطلوبتری به رست بیاید،از صورتهای مالی 5 سال استفاده می شود
تجزیه و تحلیل عمودی :
در تجزیه و تحلیل عمودی یک قلم مهم درصورتهای مالی به عنوان ارزش پایه به کارگرفته می شود و سایر اقلام آن صورتهای مالی با این قلم پایه مقایسه می شود. به عنوان مثال
در تجزیه و تحلیل عمودی ترازنامه مجموع داراییها یا مجموع بدهیها و حقوق صاحبان سهام،100% در نظرگرفته شده و هریک از مثال هایی از اهرم مالی اقلام داراییها نسبت به مجموع داراییها و هر یک از اقلام
بدهیها و حقوق صاحبان سهام نسبت به مجموع بدهیها و حقوق صاحبان سهام محاسبه می شود.درصورت سود وزیان نیز فروش خالص معادل 100% در نظرگرفته شده وسایرحسابها
نسبت به آن سنجیده می شوند.
تجزیه و تحلیل عمودی به منظور افشای ساختاردرونی سازمان به کار می رود، افشای اطلاعاتی نظیر روابط موجود بین هر یک ازحسابهای سود و زیان و درآمد فروش و ترکیب داراییهایی
که ایجاد ترکیب منابع سرمایه شامل بدهیها،اعم ازجاری یا بلند مدت و یا حقوق صاحبان سهام و غیره…؛علاوه بر این نتایج تجزیه و تحلیل عمودی برای ارزیابی موقعیت نسبی شرکت در
صنعت به کارمی رود.
لازم به ذکر است در تجزیه و تحلیل افقی و تجزیه و تحلیل عمودی رقم خاص با یک رقم درهمان طبقه یا همان حساب مقایسه می شود.
نسبت های نقدینگی
حاشیه ایمنی اعتباردهندگان / سرمایه در گردش = بدهیهای جاری – داراییهای جاری
توانایی پرداخت بدهیهای جاری از محل داراییهای جاری/ نسبت جاری = بدهیهای جاری ÷ داراییهای جاری
توانایی دقیقتر برای پوشش بدهیهای جاری/ نسبت آنی (سریع) = بدهیهای جاری ÷ ( (پ.پ + موجودی کالا) - داراییهای جاری
نسبتهای فعالیت :
نشان دهنده سرعت وصول مطالبات/ نسبت حسابهای دریافتنی = متوسط حسابهای دریافتنی ÷ ب.ت.ک.ف
متوسط حسابهای دریافتنی = 2 ÷ (حسابهای دریافتنی پایان دوره + حسابهای دریافتنی اول دوره )
متوسط دوره وصول طلب = نسبت حسابهای دریافتنی ÷ 365
نشان دهنده سرعت گردش کالا/ نسبت گردش کالا = = متوسط موجودی کالا ÷ ب.ت.ک.ف
متوسط موجودی کالا = 2 ÷ (موجودی کالا پایان دوره + موجودی کالا اول دوره )
نسبت دوره گردش کالا = نسبت گردش کالا ÷ 365
توانایی به کارگیری موثرداراییها/ گردش مجموع داراییها = متوسط مجموع داراییها ÷ فروش خالص
نسبتهای اهرمی : نشان دهنده داراییهایی است که از طریق بدهیها تأ مین شدند/ نسبت بدهی = مجموع داراییها ÷ مجموع بدهیها
توانایی پرداخت بدهیها/ نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام / نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام = مجموع بدهیها ÷ مجموع حقوق صاحبان سهام
تحمل شرکت در کاهش سود / پوشش هزینه بهره = هزینه بهره ÷ سود قبل از بهره و مالیات
نسبتهای سود آوری :
درصد هرریال فروش را نشان می دهد که پس از کسر ب.ت.ک.ف باقی می ماند/ نسبت سود نا خالص = فروش خالص ÷ سود نا خالص
سودآوری درآمدها را نشان می دهد/ نسبت سود خالص = فروش خالص ÷ سود خالص
(R.O.I) بازده سرمایه گذاریها
برای اندازه گیری عملکرد شرکت می باشند، 2 نسبت :
میزان کارایی مدیریت در بکارگیری منابع موجود در جهت کسب سود/ بازده مجموع داراییها R.O.A = متوسط مجموع داراییها ÷ سود خالص
بازده سرمایه گذاری صاحبان سهام را نشان می دهد/ بازده حقوق صاحبان سهام E.O. R = (حقوق صاحبان سهام ÷ مجموع داراییها ) × بازده مجموع داراییها
نسبتهای ارزش بازار :
یاد آِوری می شود برای شرکتهائی است که در بورس وارد شده باشند
عملکرد شرکت / سود هر سهم (EPS) = تعداد سهام منتشره ÷ سود خالص
ارزیابی شرکت/ نسبت قیمت به سود (P/E) = سود هر سهم ÷ قیمت روز هر سهم
نسبت ارزش دفتری هر سهم = تعداد سهام منتشره ÷ مجموع حقوق صاحبان سهام
دریافت سود سهام را نشان می دهند :
بازده سود سهام = قیمت بازار هر سهم ÷ سود سهام پرداختی به هر سهم
نسبت پرداختی سود هر سهم = سود هر سهم ÷ سود سهام پرداختی به هر سهم
انواع ریسک در امور مالی و روش های کنترل
انواع ریسک در امور مالی ، خطر احتمال تفاوت نتایج واقعی با نتایج مورد انتظار است. در مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه، ریسک به عنوان نوسان بازده تعریف می شود. مفهوم ریسک و بازده این است که دارایی های پرریسک باید بازده مورد انتظار بیشتری داشته باشند تا نوسانات بالاتر و افزایش ریسک را برای سرمایه گذاران توجیه پذیر نمایند.
ریسک در امور مالی
به طور کلی دو دسته ریسک اصلی وجود دارد: سیستماتیک و غیرسیستماتیک. ریسک سیستماتیک عدم اطمینان بازار در یک سرمایه گذاری است، به این معنی که احتمال آن وجود دارد که عوامل خارجی بر همه یا بسیاری از سازمان های یک صنعت یا گروه تاثیر می گذارد. ریسک غیرسیستماتیک نشان دهنده عدم قطعیت خاص دارایی است که می تواند بر عملکرد یک سرمایه گذاری تاثیر بگذارد.
در زیر لیستی از مهم ترین انواع ریسک مالی وجود دارد که یک تحلیل گر مالی باید هنگام ارزیابی فرصت های سرمایه گذاری در نظر بگیرد:
- ریسک سیستماتیک – تاثیر کلی بازار
- ریسک غیرسیستماتیک – عدم اطمینان خاص دارایی
- ریسک سیاسی / نظارتی – تاثیر تصمیمات سیاسی و تغییرات در مقررات
- ریسک مالی – ساختار سرمایه سازمان (درجه اهرم مالی یا بار بدهی)
- ریسک نرخ بهره – تاثیر تغییر نرخ بهره
- ریسک کشوری – عدم قطعیت ها در خصوص یک کشور
- ریسک اجتماعی – تاثیر تغییرات در هنجارها و رفتارهای اجتماعی
- ریسک زیست محیطی – عدم اطمینان در مورد تعهدات زیست محیطی یا تاثیر تغییرات در محیط
- ریسک عملیاتی – عدم اطمینان در مورد عملکرد یک شرکت یا سازمان همکار از جمله زنجیره تامین آن، تحویل محصولات یا خدمات
- ریسک مدیریت – تاثیری که تصمیمات یک تیم مدیریت بر سازمان می گذارد
- ریسک حقوقی – عدم قطعیت مربوط به پرونده های قضایی
- رقابت – میزان رقابت در یک صنعت و تاثیر رقبا بر سازمان
زمان در مقابل انواع ریسک
هر چه جریان نقدینگی یا بازدهی مورد انتظار در آینده دورترباشد، این خطرناک تر و نامطمئن تر خواهد بود. بین زمان و عدم اطمینان همبستگی مثبت و شدیدی وجود دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت.
در ادامه دو روش مختلف برای فائق آمدن به این عدم اطمینان و مدیریت آن را بررسی خواهیم کرد که هر دو تابعی از زمان هستند.
تنظیم ریسک در امور مالی
از آنجا که سرمایه گذاری های مختلف دارای درجات مختلف عدم اطمینان یا نوسان هستند ، تحلیلگران مالی “میزان” عدم اطمینان درگیر را “تنظیم می کنند”. به طور کلی، دو روش معمول برای تعدیل وجود دارد: روش نرخ تنزیل و روش جریان مستقیم وجه نقد.
روش نرخ تنزیل در تنظیم ریسک امور مالی
روش نرخ تخفیف برای تعدیل ریسک برای سرمایه گذاری متداول ترین روش است، زیرا استفاده از آن کاملاً ساده است. مفهوم این است که جریان های نقدی پیش بینی شده در آینده از یک سرمایه گذاری باید با توجه به ارزش زمانی پول و حق بیمه اضافی سرمایه گذاری تنزیل داده شوند.
روش جریان نقدی مستقیم در تنظیم ریسک امور مالی
انجام روش جریان مستقیم وجوه نقد دشوارتر است، اما تجزیه و تحلیل دقیق تری را ارائه می دهد. در این روش، یک تحلیلگر مستقیماً جریان های نقدی آینده را با استفاده از یک ضریب اطمینان بر آن ها تنظیم می کند. ضریب اطمینان برآورد میزان واقعی دریافت جریان های نقدی است. از آنجا، تحلیلگر برای بدست آوردن ارزش فعلی خالص (NPV) سرمایه گذاری، به سادگی مجبور است جریانات نقدی را در زمان ارزش پول تنزیل کند. وارن بافت به دلیل استفاده از این روش برای ارزیابی شرکت ها مشهور است.
الگوهای کنترل ریسک
رویکردهای مختلفی وجود دارد که سرمایه گذاران و مدیران سازمانی می توانند برای مدیریت عدم اطمینان استفاده کنند. در زیر خلاصه ای از رایج ترین استراتژی های مدیریت ریسک آورده شده است:
متنوع سازی روشی برای کاهش ریسک غیر سیستماتیک (خاص) با سرمایه گذاری در تعدادی از دارایی های مختلف است. مفهوم این است که اگر یک سرمایه گذاری از یک حادثه خاص عبور کند و باعث کاهش سودآوری شود، سرمایه گذاری های دیگر آن را متعادل می کنند.
طیف گسترده ای از محصولات بیمه ای وجود دارد که می تواند برای محافظت از سرمایه گذاری ها در برابر حوادث فاجعه بار مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال می توان به بیمه اشخاص، بیمه مسئولیت عمومی، بیمه املاک و غیره اشاره کرد.
روش عملیاتی
روش های عملیاتی بی شماری وجود دارد که مدیران می توانند از آن ها برای کاهش خطرپذیری تجارت خود استفاده کنند. به عنوان مثال می توان به بررسی، تجزیه و تحلیل و بهبود شیوه های ایمنی آنها اشاره کرد. استفاده از مشاوران مدیریت برای بررسی کارایی عملیاتی؛ استفاده از روش های قوی برنامه ریزی مالی و متنوع کردن فعالیتهای تجاری از جمله آنها می باشد.
کلام آخر
شما چه روش های دیگری را موثر در کاهش ریسک در امور مالی می شناسید که در بالا به آن ها اشاره نکرده باشیم. چه تجربیاتی در این زمینه دارید؟ تجربیات و نظرات خود را با ما و دیگر کاربران وبلاگ مشاوره مدیریت غزال در میان بگذارید.
دیدگاه شما