شکستهای جنبشی و اصلاحی چه کاربردی دارند؟
شکست یکی از مواردیست که در تحلیل تکنیکال بسیار اهمیت دارد. روشهای مختلفی برای تشخیص شکستهای معتبر وجود دارند که هر کدام از حالتهای خاصی استفاده میکنند. در این مطلب قصد داریم تا شما را با مفهوم شکستهای جنبشی (Impluse) و شکستهای اصلاحی (Corrective) آشنا کنیم. با طلاچارت همراه باشید…
حرکت جنبشی (Impulse) چیست؟
حرکت ایمپالس در تحلیل تکنیکال به معنای حرکت قدرتمند بازار در یک جهت خاص میباشد. این حرکات در مدت زمان کوتاهی فاصله زیادی را در بازار طی میکنند و اکثرا آنها را در قالب کندلهایی متوالی با بدنههای بزرگ و سایههای کوچک میبینیم.
معمولا زمانی که برگشت روند در حال رخ دادن است، ما نیاز به یک حرکت ایمپالس در خلاف جهت روند قبلی داریم تا به ما نشان بدهد که احتمال برگشت روند قوت گرفته است. سوالی که اکنون با آن روبرو هستیم این است که “ برای اینکه یک روند معکوس شود، حرکت ایمپالس باید چگونه باشد؟ “ .
در طی سالهایی که معاملهگری میکنم به این نتیجه رسیدهام که اگر یک سطح مهم و قدرتمند در طی یک حرکت ایمپالس شکسته شود، میتوانیم انتظار داشته باشیم که بعد از یک اصلاح یا پولبک، قیمت در جهت حرکت ایمپالس به مسیر خود ادامه دهد.
در تصویر زیر که مربوط به شکست ایمپالس میباشد مشاهده میکنید که سطحی که قیمت بیشترین واکنش به آن داشته است (یعنی همان خط روند) را مشخص کردهایم. زمانی که حرکت ایمپالس در جریان باشد، من به سطوح مهم نگاه میکنم تا ببینم شکسته میشوند یا خیر. در صورتی که آن سطح شکسته نشود، مطمئن میشوم که حرکت ایمپالس به اندازه کافی قوی نیست که منجر به برگشت روند فعلی شود. در واقع در این شرایط فقط یک اصلاح پرقدرت رخ داده است.
حرکت اصلاحی (Correction) چیست؟
حرکت اصلاحی یا کارکشن در واقع یک حرکت کوتاه مدت در خلاف روند فعلی بازار است. اگر بخواهید تشخیص دهید که شکست یک خط روند ایمپالس یا کارکشن است، باز هم باید سطوح مهمی که قیمت بیشتر به آن واکنش نشان داده است را در نظر بگیریم. اگر حرکت ایمپالسی که خط روند را شکسته است یک سطح مهم را نشکند، میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که روند هنوز آماده برگشت نیست و این صرفا یک شکست اصلاحی بوده است. اغلب پس از شکستهای اصلاحی یک شکست ایمپالس در سطوح مهم بوجود میآید که در این زمان میتوانیم منتظر یک حرکت اصلاحی برای ورود به معامله باشیم.
الگوی ستاره صبحگاهی یا Morning Star – آموزش تحلیل تکنیکال
الگوی ستاره صبحگاهی یک الگو ، متشکل از سه candlesticks است که توسط تکنیکالیست ها به عنوان یک نشانه ی صعودی مورد استفاده قرار می گیرد. این الگو در انتهای یک روند نزولی رخ می دهد و نشانه ای برای معکوس شدن روند نزولی می باشد.
بهتر است بخوانید : الگوی ستاره عصرگاهی یا Evening Star
الگوی ستاره صبحگاهی یا Morning Star چیست ؟
الگوی ستاره صبحگاهی دقیقا بر عکس الگوی عصرگاهی است که در دروس قبل در مورد آن صحبت کرده ایم، می باشد. این الگو نوید پایان یافتن یک روند نزولی و تشکیل یک روند صعودی را به ما می دهد. اما باید دقت کنید این الگو نیاز به تاییدیه دارد و صرفا تشکیل سه کندل برای اطمینان از تغییر روند کافی نمی باشد. برای گرفتن تاییدیه می توانید از خطوط روند و osilator ها استفاده کنید.
یک الگوی ستاره صبحگاهی :
- از سه کندل تشکیل شده است. اولین کندل یک کندل نزولی بلند می باشد سپس یک کندل نزولی یا صعودی کوچکتر که دارای بدنه ی کوچک اما سایه تقریبا بلند می باشد.کندل سوم نیز یک کندل صعودی بلند می باشد.
- کندل میانی لحظه ای بلاتکلیفی بازار را به نمایش می گذارد. جایی که خرس ها جای خود را به گاوها می دهند.شمع سوم تغییر روند را تایید می کند و نوید تشکیل یک روند مثالهایی از برگشتروند صعودی جدید را می دهد.
- الگوی مخالف ستاره صبح ، ستاره عصرگاهی است که نشان دهنده برگشت روند صعودی به روند نزولی است.
الگوی ستاره صبحگاهی چگونه کار می کند؟
ستاره صبح یک الگوی دیداری است ، بنابراین محاسبات خاصی برای یافتن آن وجود ندارد. الگوی صبح بعد از تشکیل سه کندل به همان ترتیب که گفته شد، ممکن است تشکیل شود یا نشود. به همین خاطر برای اطمینان از تشکیل شده آن نیاز به تاییدیه می باشد. یه عنوان مثال ، تشکیل این الگو در نزدیکی ناحیه ی حمایتی سهام مورد نظر اعتبار این الگو را بالا می برد. راه دیگر ، کمک گرفتن از اندیکاتور RSI می باشد. تشکیل این الگو هنگامی که سهام در ناحیه ی اشباع فروش وجود دارد ، می تواند نشانه ای برای اتمام روند نزولی باشد.
الگوی ستاره صبحگاهی به صورت زیر می باشد:
مثالی از چگونگی معامله با الگوی ستاره صبحگاهی
الگوهای ستاره صبح می تواند به عنوان یک نشانه ی قابل مشاهده برای شروع تغییر روند از نزولی به صعودی استفاده شود. اما هنگامی که سایر اندیکاتورهای تکنیکالی نیز شرایط برگشت روند را تایید کنند ، همانطور که قبلا ذکر شد ، این الگو اهمیت بیشتری پیدا می کنند.
عامل مهم دیگر میزان حجم معامله در این محدوده می باشد. به مثالهایی از برگشتروند طور کلی حجم معاملات در این سه کندل افزایش می یابد و حجم کندل سوم معمولا بیشتر از دو کندل دیگر است. حجم زیاد در روز سوم اغلب به عنوان تایید الگو (شکل گیری روند صعودی) بدون در نظر گرفتن سایر شاخص ها تلقی می شود.
تفاوت ستاره صبحگاهی با الگوی ستاره صبحگاهی دوجی
الگوی ستاره صبحگاهی دوجی اندکی متفاوت است. دوجی کندلی است که بدنه ی آن تقریبا مسطح است و شکل کندل به صورت یک + می باشد. این یک شمعدان کوچک است که فتیله قابل توجهی ندارد. الگوی ستاره صبح دوجی ،همان الگوی ستاره صبحگاهی است با این تفاوت که کندل میانی آن دوجی (+) است.
این الگو بلاتکلیفی بازار را نشان می دهد. بعد از یک کندل نزولی بلند و تشکیل کندل دوجی،کندل سوم به نسبت بلندتر از کندل صعودی ستاره صبح می باشد. زیرا در این الگو معامله گران بیشتری قادر به شناسایی تغییر روند می باشند.
آشنایی با الگوی هارامی
سلام. با قسمتی دیگر از سری مقالات آموزش بازار فارکس و تحلیل تکنیکال به کمک الگوهای کندلی در خدمت شما عزیزان هستیم. در این مقاله همانطور که از نام بلاگ نیز مشخص است قصد داریم به بررسی یکی دیگر از معروفترین و کاربردیترین الگوهای کندلی که عموما توسط معاملهگران بازارهای مالی مورد استفاده قرار میگیرد، یعنی الگوی هارامی بپردازیم و طبق روال مقالات آموزشی قبلی در انتهای متن نیز یک نمونه از کاربرد این الگو در چارت را نیز مورد بررسی قرار دهیم. پس با ما همراه باشید.
بررسی و معرفی الگوی Harami
قبل از این که به بررسی عملکرد این الگو بپردازیم شاید جالب باشد که معنای عبارت هارامی را بدانید، Harami در فرهنگ لغت ژاپنی به معنای خانم باردار است و همانطور که در تصویر زیر نیز میبینید به خاطر شکل ظاهری این الگو این نام را مثالهایی از برگشتروند برای آن انتخاب کردهاند.
الگوی هارامی به طور کلی از جمله الگوهای بازگشتی متداول در بازار میباشد که شما میتوانید دو حالت صعودی و نزولی این الگو را در تصویر زیر مشاهده نمایید.
همانطور که در تصویر فوق میبینید این الگوی بازگشتی از دو کندل تشکیل شده است که فرم صعودی آن در انتهای یک روند نزولی ایجاد شده و باعث معکوس شدن روند نزولی و فرم نزولی آن در انتهای روند صعودی ایجاد شده و باعث معکوس شدن روند صعودی میشود.
به خاطر داشته باشید که همانطور که در دیگر مقالات آموزش فارکس نیز اشاره کردیم به طور کلی در تحلیل تکنیکالی بازار مشاهده یک الگوی بازگشتی در یک روند به هیچ عنوان برای این که معاملهی خلاف جهت باز کنید کافی نیست و شما باید عوامل دیگری که در مقالات آموزش تحلیل تکنیکال سایت آنها را مورد ارزیابی قرار دادیم را نیز همواره برای تشخیص روند درست و تحلیل باراز مد نظر قرار دهید.
نکات مهم در مورد الگوی هارامی
- در الگوهای هارامی باید کندل دوم به طور کامل در دل کندل اول قرار گیرد. (میتوانید سایهها را در این فرم کلی نادیده بگیرید ولی طبیعتا حالت ایدهآل این است که سایهها نیز از این قانون پیروی کنند.)
- کندل اول هم جهت با روند قبلی و کندل دوم هم جهت با روند جدید میباشد.
- در صورت تردید در هرکدام از الگوهای هارامی میتوانید یک کندل دیگر نیز صبر کنید تا مطمئن شوید که بازار در جهت مورد نظر شما قرار است حرکت کند.
- همراه بودن الگوی هارامی با یک سطح حمایتی و مقاومتی ارزش الگو را بالا میبرد.
مثالی از نحوه عملکرد الگوی هارامی
در دو تصویر زیر میتوانید نمونههایی از عملکرد بازار فارکس و سهام در هنگام تشکیل الگوی هارامی را مشاهده نمایید.
همانطور که در دو تصویر فوق نیز مشاهده میکنید الگوی هارامی صعودی در انتهای یک روند نزولی تشکیل شده و باعث شده است که بازار در خلاف جهت شروع به حرکت کند.
طبق روال مقالات قبلی اگر بخواهیم به حد سود و حد ضرر مناسب یا متداول برای ورود به معامله با این الگو اشاره کنیم میتوانیم بگوییم:
- حد سود مناسب برای این الگو بسته به نقطهای که کندلهای هارامی تشکیل میشوند میتواند متفاوت باشد. مثلا زمانی که شما یک برگشت روند ماژور را به کمک این الگو شکار میکنید انتظار میرود که روند جدید شما حداقل به اندازهی یک یا دو لگ ادامه پیدا کرده و سپس با دیگر الگوها و دلایل تکنیکالی متوقف یا معکوس شود.
- حد ضرر شما نیز درست مانند حد سود میتواند بسته به وضعیت بازار متغیر باشد. اما یکی از نقاط مناسب برای حد ضرر در این الگو میتواند درست پشت کندلهای تشکیل دهنده هارامی باشد. چرا که اگر روند به پشت این کندلها بازگردد دیگر فرض شما باطل بوده و بهتر است با یک ضرر کوچک از بازار خارج شوید.
مطالب مرتبط با الگوی کندلی هارامی در این بخش به پایان رسیده و در مقالات بعدی به بررسی دیگر مفاهیم مرتبط با تحلیل تکنیکالی بازار خواهیم پرداخت.
به خاطر داشته باشید که ریسک انجام معامله توسط تمامی مطالب آموزشی این وبسایت تماما به عهده کاربران یا معاملهگران میباشد.
شکستهای جنبشی و اصلاحی چه کاربردی دارند؟
شکست یکی از مواردیست که در تحلیل تکنیکال بسیار اهمیت دارد. روشهای مختلفی برای تشخیص شکستهای معتبر وجود دارند که هر کدام از حالتهای خاصی استفاده میکنند. در این مطلب قصد داریم تا شما را با مفهوم شکستهای جنبشی (Impluse) و شکستهای اصلاحی (Corrective) آشنا کنیم. با طلاچارت همراه باشید…
حرکت جنبشی (Impulse) چیست؟
حرکت ایمپالس در تحلیل تکنیکال به معنای حرکت قدرتمند بازار در یک جهت خاص میباشد. این حرکات در مدت زمان کوتاهی فاصله زیادی را در بازار طی میکنند و اکثرا آنها را در قالب کندلهایی متوالی با بدنههای بزرگ و سایههای کوچک میبینیم.
معمولا زمانی که برگشت روند در حال رخ دادن است، ما نیاز به یک حرکت ایمپالس در خلاف جهت روند قبلی داریم تا به ما نشان بدهد که احتمال برگشت روند قوت گرفته است. سوالی که اکنون با آن روبرو هستیم این است که “ برای اینکه یک روند معکوس شود، حرکت ایمپالس باید چگونه باشد؟ “ .
در طی سالهایی که معاملهگری میکنم به این نتیجه رسیدهام که اگر یک سطح مهم و قدرتمند در طی یک حرکت ایمپالس شکسته شود، میتوانیم انتظار داشته باشیم که بعد از یک اصلاح یا پولبک، قیمت در جهت حرکت ایمپالس به مسیر خود ادامه دهد.
در تصویر زیر که مربوط به شکست ایمپالس میباشد مشاهده میکنید که سطحی که قیمت بیشترین واکنش به آن داشته است (یعنی همان خط روند) را مشخص کردهایم. زمانی که حرکت ایمپالس در جریان باشد، من به سطوح مهم نگاه میکنم تا ببینم شکسته میشوند یا خیر. در صورتی که آن سطح شکسته نشود، مطمئن میشوم که حرکت ایمپالس به اندازه کافی قوی نیست که منجر به برگشت روند فعلی شود. در واقع در این شرایط فقط یک اصلاح پرقدرت رخ داده است.
حرکت اصلاحی (Correction) چیست؟
حرکت اصلاحی یا کارکشن در واقع یک حرکت کوتاه مدت در خلاف روند فعلی بازار است. اگر بخواهید تشخیص دهید که شکست یک خط روند ایمپالس یا کارکشن است، باز هم باید سطوح مهمی که قیمت بیشتر به آن واکنش نشان داده است را در نظر بگیریم. اگر حرکت ایمپالسی که خط روند را شکسته است یک سطح مهم را نشکند، میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که روند هنوز آماده برگشت نیست و این صرفا یک شکست اصلاحی بوده است. اغلب پس از شکستهای اصلاحی یک شکست ایمپالس در سطوح مهم بوجود میآید که در این زمان میتوانیم منتظر یک حرکت اصلاحی برای ورود به معامله باشیم.
الگوی چرخه ی بازار
در مقدمه گفتیم که تحلیل تکنیکی عبارت است از هنر تعیین برگشت روند در مراحل اولیه آن و ردیابی این روند تا جایی که شواهد و قرائن اثبات کنند که هنگام برگشت آن فرا رسیده است. به منظور تعیین برگشت روند، ابتدا باید بدانیم که روند چیست. بنابراین، در فصل حاضر به توصیف و طبقه بندی انواع روندها می پردازیم و با بحثی در مورد یکی از اساسی ترین تکنیک های تعیین روند، به نتایج مورد نظزمان می رسیم. این تکنیک به پیشرفت اوج و حضیض»[Peak and trough progression] معروف است.
پیشرفت اوج و حضیض یکی از ساده ترین و در عین حال، موثرترین تکینیک های تعیین روند است که در تحلیل تکنیکی مورد استفاده قرار می گیرد. این تکنیک، مبنایی برای بسیاری از تکنیک هایی مثالهایی از برگشتروند است که بعداً بحث خواهیم کرد.
سه روند مهم
روند عبارت است از معیار زمانی مسیر و حرکت قیمتها که فواصل زمانی گوناگونی را پوشش می دهد. تحلیل بازار سرمایه، روندهای فراوانی وجود دارد، اما سه روند بسیار مهم و عمده شامل روند مثالهایی از برگشتروند اولیه[Primary Trend]، میانه (واسطه)[Interrmdiate] وکوتاه مدت می شوند.
روند اولیه
روند اولیه معمولاً بین ۱ تا ۲ سال طول می کشد و انعکاس نظرات سرمایه گذاران به بنیانهای آشکار شده در چرخه تجاری است. چرخه تجاری از لحاظ آماری از یک کف به کف دیگر، تقریباً ۶/۳ سال طول می کشد، و روندهای اولیه افزایشی و کاهشی را دربر می گیرد (بازارهای صعودی و نزولی) که ۱ یا ۲ سال طول می کشند. از آنجا که دوره افزایش معمولاً طولانی تر از دوره کاهش است، بنابراین، بازارهای صعودی عموماً طولانی تر از بازارهای نزولی هستند.
دوره روند اولیه، در مورد اوراق قرضه، سهام و کالا مصداق دارد. علاوه بر این، روندهای اولیه در مورد ارز نیز برقرار هستند، اما از آنجا که ارزها انعکاس دهئده نظرات سرمایه گذاران در مورد روابط متقابل دو اقتصاد مختلف هستن، تحلیل روابط ارزی به طور کامل در چارچوب رویکرد چرخه تجاری نمی گنجد (در مورد چرخه تجاری در فصل ۲ بحث خواهیم کرد).
روند الویه در شکل ۱-۱ توسط یک خط دوگانه نشان داده شده است. در موقعیتی ایده آل، روند اولیه صعودی (بازار افزایشی) هم اندازه روند اولیه نزولی (بازار کاهشی) است، اما در دنیای واقعی، این دو با هم تفاوت دارند. از انجا که قرار دادن سرمایه گذاری ها در مسیر روند اصلی، اهمیت بسزایی دارد، بخش قابل توجهی از این کتاب، به تعیین و تببیین نقاط برگشت در روند اولیه اختصاص دارد.
روند میانه (واسطه)
هر کسی که نمودار قیمت را نگاه کرده باشد، متوجه خواهد شد که قیمتها در طول یک خط مستقیم حرکت نمی کنند. نوسان صعودی اولیه، توسط چند واکنش در طول مسیر، از هم گسیخته می شود. اینگونه روندهای چرخه ای موجود در درون محدوده بازار افزایشی اولیه را اصطلاحاً، «نوسانات قیمت واسطه[Intermediate price movements]» می نامند. این نوسانات، در زمانی بین ۳ هفته تا ۶ ماه (یا بیشتر) طول می کشند. روندهای میان مدت بازار سهام را به تفضیل در فصل ۴ بررسی می کنیم و نشان می دهیم که این روندها، به صورت خط باریک توپر در شکل ۱-۱ هستند.
دانستن مسیر و. سررسید روند اولیه، اهمیت زیادی دارد، اما تحلیل روندهای میانه نیز به منظور اصلاح و بهبود نرخهای موفقیت در مبادله اوراق بهادار و همچنین، برای تعیین دوره برقراری مسیر روند اولیه، سودمند است.
روندهای کوتاه مدت
روندهای کوتاه مدت روندهای کوتاه مدت که از ۱ تا ۳ یا ۴ هفته طول می کشند، مسیر چرخه میانه (واسطه) را تغییر می دهند، درست همان طور که روند میان مدت، نوسانات اولیه قیمت را از هم می گسلد. روندهای کوتاه مدت، در الگوی چرخه بازار (شکل ۱-۱) به صورت خط غیر ممتد نشان داده شده است. این روندها معمولاً تحت تاثیر اخبار و وقایع تصادفی قرار دارند و تعیین آنها، نسبتاً دشوارتر از روندهای میانه یا اولیه است. در مجموع، هرقدر دوره زمانی روند، طولانی تر باشد، تغیین کردن آسانتر است.
الگوی چرخه ی بازار
تاکنون باید روشن شده باشد که سطح قیمت در هر بازاری، به طور همزمان تحت تاثیر چند روند مختلف قرار دارد و شناخت هر یک از این روندهای مختلف، حایز اهمیت فراوانی است. برای مثال، اگر در روند کوتاه مدت، برگشتی رخ داده باشد، انتظار دارین که نوسان قیمت بسیار کمتر از برگشت روند اولیه باشد.
سرمایه گذاران بلند مدت اصولاً به مسیر اولیه علاقه دارند بنابراین، برای آنها مهم است که چشم اندازی از سررسید بازار افزایشی یا کاهشی غالب، داشته باشند. با این حال، سرمایه گذاران بلند مدت باید در مورد روندهای میان مدت و تا حد کمتری در خصوص روندهای کوتاه مدت نیز آگاهی و اطلاعات داشته باشند. زیرا، گام بسیار مهم در تحلیل، عبارت است از بررسی و شناخت رابطه بین روندهای کوتاه و میان مدت و همچنین، نحوه تاثیرگذاری آنها بر روند اولیه.
مبادله گران بسیار کوتاه مدت در بازارهای قراردادهای آتی [Futures Markets]، اصولاً به نوسانت کوچکتر قیمت علاقه دارند، اما به چگونگی مسیر روندهای میان مدت و اولیه نیز نیاز دارند. زیرا شگفتیها معمولاًدر روندهای صعودی بازار افزایشی و روندهای نزولی بازار کاهشی رخ می دهند. به عبارت دیگر، روندهای صعودی کوتاه مدت در محدوده بازار افزایشی، احتمالاً حجم بسیار بزرگتری نسبت به روندهای کوتاه مدت دارند، و برعکس.
زیان حاصل از مبادله معمولاً به این علت پدید می آید که مبادله گر در موقعیتی برخلاف روند اصلی قرار می گیرد. در عمل، تمام مشارکت کنندگان بازار باید تااندازه ای اطلاعات در مورد هر سه روند داشته باشند، اگرچه تاکید بیشتر در هر یک از این روندها، به گرایش سرمایه گذاری یا دورنمای مبادله کوتاه مدت بستگی خواهد داشت.
روندهای در طول روز
در سالهای اخیر، کامپیوتر و تکنولوژی مبادله زنده و مستقیم، این امکان را برای مبادله گران فراهم آورده است که نوسانات ساعتی یا حتی لحظه ای را تعیین و تبیین نمایند. اصول تحلیل تکنیکی، برای این نوسانات بسیار کوتاه مدت نیز کاربرد دارد و از اعتبار برخوردار است. اما، در اینجا، دو تفاوت اساسی وجود دارد. اول، برگشتها در نمودارهای ساعتی، فقط آثار بسیار کوتاه مدتی دارند و برای برگشتهای بلند مدت تر قیمت، اهمیتی ندارند. دوم، قیمتهای بسیار کوتاه مدت در بازار، بسیار بیشتر از عوامل روانشناسی و اخبار وقایع بلند مدت تر، تحت تاثیر قرار می گیرند. بنابراین، تصمیمات احساسی تر می شوند. علاوه بر این، قیمتهای طول روز برای دستکاری شدن، مستعدتر هستند. در نتیجه، اطلاعات قیمتی که در نمودارهای بسیار کوتاه مدت مورد استفاده قرار می گیرند، پرنوسان ترند و نسبت به نمودارهای طولانی تر، قابلیت اعتماد بسیار کمتری دارند.
روند بسیار بلند مدت
روند اولیه شامل چند چرخه میان مدت می شود، اما روند بسیار بلند مدت [Secular Trend]، از چند روند اولیه ساخته می شود. این چرخه «چرخه برتر» [Super cycle] یا موج بلند مدت، در طول دوره های طولانی تر گسترش می یابد و معمولاً بیش از ۱۰ یال طول می کشد و غالباً به ۲۵ سال نیز می رسد. نمودار رابطه متقابل بین روند بسیار بلند مدت و روند اولیه در شکل ۲-۱ منعکس شده است. شناخت مسیر روند بسیار بلند مدت، بسیار سودمند است. درست همان طور که روند اولیه تحت تاثیر حجم و اندازه روند میان مدت قرار می گیرد، روند بسیار بلند مدت نیز تحت تاثیر حجم و دوره روند اولیه قرار می گیرد. برای مثال، در روند بسیار بلند مدت افزایشی، بازارهای افزایشی اولیه بسیار بزرگتر از بازارهای کاهشی اولیه خواهند بود. در روند بسیار بلند مدت کاهشی، بازارهای کاهشی، قدرتمندتر و طولانی تر از بازارهای افزایشی خواهند بود.
پیشرفت اوج وحضیض
همان طور که قبلاً اشاره شد، تحلیل تکنیکی هنر شناخت برگشت روند قیمت براساس میانگین موزون شواهد است. «شواهد» عنصری بسیار مهم در تحلیل تکنیکی به شمار می آید و شامل مجموعه ای از نماگرها یا تکنیک هایی است که غالباً در فرآیند روندشناسی به شکل مناسبی عمل می کنند. هنر نیز عبارت است از ترکیسب کردن این نماگرها در قالب تصویری کلی و تشخیص دادن زمانی که اینتصویر، اوج و حضیض بازار را نشان می دهد.
استفاده گسترده از کامپیوتر، به توسعه تکنیک های بسیار پیشرفته روندشناسی در تحلیل تکنیکی انجامیده است. بعضی از این نماگرها به شکل معقولی، خوب عمل می کنند، اما اکثر ایت طور نیستند. تحقیقات دامنه دار برای طراحی «نماگر کامل» تداوم خواهد یافت، اما چنین تکنیکی احتمالاً هرگز طراحی نخواهد شد. حتی اگر چنین چیزی بوقوع بپیوندد، اخبار ابداع آن به زودی انتشار خواهد یافت و این نماگر به تدریج از ارزش خواهد افتاد.
در جستجوی تکنیک های پیچیده ریاضی، غالباً ساده ترین و پایه ای ترین تکنیک های تحلیل تکنیکی مورد توجه قرار می گیرد.
پیشرفت اوج و حضیض
یک تکنیک ساده و پایه ای که کمتر مورد استفاده قرار گرفته، »پیشرفت اوج و حضیض» است ( به نمودار ۳-۱ مراجعه کنید) که به مشاهده اولیه چارلز داو مربوط می شود، مبنی بر اینکه بازار افزایشی به صورت یکسری موج حرکت می کند که هریک از این امواج، بزرگتر از موج قبلی است. هنگامی که این سری از نقاط اوج و حضیض افزایشی، گسیخته می شود، علامت برگشت روند ارسال می شود. داو برای توصیف این رویکرد، از قیاسی مبتنی بر آثارامواج در ساحل استفاده کرد. او نشان داد درست همان طور که می توانیم در ساحل دریا، برگشت جزر و مد و را از طریق برگشت امواج مشخص کنیم. به همین ترتیب، می توانیم همین تصویر را در بازار، از طریق مشاهده نوسانات قیمت به دست آوریم.
در شکل ۳-۱، نوسانات قیمت توسط یکسری امواج به دست آمده است، به طوری که هر اوج و حضیضی، به نقاطه ای بالاتر از قبلی می رسد. سپس، برای اولین بار، نوسانات نمی تواند قیمت را به نقطه بالای جدیدی برساندو واکنش بعدی، قیمت را به حضیض پایین تری از قبلی هدایت می کند. این حالت، در نقطه X رخ می دهد، اما این بار، برگشت روند از روند نزولی به روند صعودی است.
ایده گسیخته شدن مجموعه ای از نقاط اوج و حضیض، مبنایی برای نظریه داو (فصل ۳) و تحلیل الگوی قیمت (فصل ۵) است.
اهمیت برگشت اوج و حضیض، توسط دوره و حجم رفت و برگشت امواج مورد نظر تعیین می شود. برای مثال، اگر کامل شدن مجموعه ای از رفت و برگشتهای امواج ۲ یا ۳ هفته طول بکشد، این روند برگشتی، میان مدت خواهد بود، زیرا نوسانات میان مدت قیمت، شامل مجموعه ای از نوسانات کوتاه مدت است (۲ تا سه هفته). به همین ترتیب، گسسته شدن مجموعه ای از نقاط اوج و حضیض نزولی توسط نوسانات افزایشی، علامت برگشت بازار کاهشی اولیه به بازار افزایشی اولیه خواهد بود.
اوج و حضیض بلاتکلیف
الگوی اوج و حضیض معمولاً پیچیده تر از مثالهای مندرج در شکلهای ۳-۱ و ۴-۱ است در شکل ۵-۱، مثال الف، بازار مورد نظر با مجموعه ای از نقاط اوج و حضیض افزایشی، رشد کرده است، اما بعد از بالاترین نقطه اوج، قیمت در نقطه X به سطحی کاهش یافته است که پایین تر از نقطه حداقل قبلی است. در این موقعیت، مجموعه حضیض های افزایشی، شکسته شده است، اما مجموعه اوج های افزایشی، این چنین نشده است. به عبارت دیگر، در نقطه X فقط نیمی از یک علامت، ایجاد شده است.
علامت کامل برگشت هر دو مجموعه افزایشی اوج ها و حضیض ها، در نقطه Y نمایان شده است، یعنی در جایی که قیمت، پایین تر از سطح قبلی (نقطه X) قرار می گیرد.
در نقطه X، حالت بلاتکلیفی کامل برقرار است، زیرا روند باید کماکان مثبت در نظر گرفته شود، اما این واقعیت که مجموعه حضیض های افزایشی، گسیخته شده است، نشان دهنده ضعف نماگرهای تکنیکی مورد نظر است.
از طرف دیگر، با یک نیمه علامت کاهشی مواجهیم، در حالی که از سوی دیگر، انتظار برای نقطه Yبه معنای از دست رفتن مقادیر قابل ملاحظه ای سود در طول بازار افزایشی است.
این بلاتکلیفی احتمالاً با مراجعه به بخش دوم تعریف تحلیل تکنیکی که در ابتدای این فصل بیان شده، به بهترین شکلی ارایه می گردد: و روند تا جایی برقرار است که مثالهایی از برگشتروند مثالهایی از برگشتروند طبق وزن شواهد، برگشت آن ثابت باشد».
در این حالت، اگر «وزن شواهد» حاصل از سایر نماگرهای تکنیکی، مانند میانگین های متحرک (MAS)، حجم، اندازه حرکت و پهنای یازار (در فصلهای بعدی بحث می شوند) در مجموع، برگشت روند را نشان می دهند، پیش بینی تغییر مسیر روند با اطمینان بیشتری همراه خواهد بود، حتی اگر الگوی پیشرفت اوج و حضیض، این وضعیت را تایید نکند، با این حال، هنوز در مورد ایجاد علامت، تا اندازه شک و تردید وجود دارد، تا اینکه برگشت روند توسط گسسته شدن هر دو مجموعه افزایشی اوج و حضیض، مورد تایید قرار گیرد.
شکل ۵-۱، مثال ب، این وضعیت را برای برگشت، روند کاهشی به افزایشی نشانه می دهد. همان اصول تفسیری حاکم در نقطه X(مثال الف)، در اینجا نیز بکار می رود.
تعیین کردن عوامل تشکیل دهنده افت و خزها، معمولاً به فرآیند ذهنی تبدیل می شود. یک راه برای حل کردن این مشکل، انتخاب معیارهای عینی، مانند طبق بندی کردن افزایش بیش از ۵ درصد است. اینکار می تواند فرآیندی کسالت بار باشد، اما نرم افزارهای خاصی برای انجام چنین اموری طراحی و ابداع شده اند که کاربران را قادر می کنند تا چنین معیارهایی را بکار گیرند و حالت نموداری آنها را نیز مورد استفاده قرار دهند.
دیدگاه شما